*
فعالان سیاسی در هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا مثل همیشه مصاحبههای خود درباره مجلس آتی را با جمله «از حالا نمیتوان پیشبینی کرد» آغاز میکنند اما همه آنها خوب میدانند که مجلس یازدهم قابل پیشبینیترین مجلسی است که در ساختار چهل ساله جمهوری اسلامی تجربه شده. وضعیت اقتصادی و نارضایتیهای گسترده در جامعه که تازهترین نمود بیرونی آن بسیار خونآلود بود گواه روشنی است بر کاهش مشارکت مردم در این انتخابات و نتیجه عدم مشارکت نیز روشن است.
از همین رو شاهدیم که بسیاری از تحلیلگران سیاسی درباره ضرورت و نقش مشارکت در نتیجه انتخابات سخن میگویند. به عنوان مثال عباس عبدی با تاکید بر اینکه «رقیب اصلاحطلبان، مردم هستند نه اصولگراها» میگوید: «اصلاح طلبان باید بتوانند بازی درستی را شکل دهند و مردم را ترغیب به حمایت از خود کنند اما با توجه به وضع موجود و این حد از مشارکت افراد در ثبت نام ها، فکر نمی کنم اصلاح طلبان موفق شوند.»
مصطفی تاجزاده اما ناامیدتر از عبدی از مجلس میگوید که در حالی تبدیل شدن به یک مجلس فرمایشی است. او صراحتا عدم شرکت در انتخابات را پیشنهاد میدهد و میگوید: « در حوزههایی مانند تهران ما باید رسماً اعلام کنیم که نامزد نداریم و مسئولیت با حکومت باشد. هیچ اشکالی ندارد که ما یک دوره در انتخابات شرکت نکنیم، انتخابات را باید آزاد کرد.»
اصرار تاجزاده به عدم مشارکت در انتخابات در حالی است همگان میدانند که محصول مشارکت پایین را اصولگراها درو میکنند. چنانچه بسیاری از آنان از حمید رسایی گرفته تا محمدرضا باهنر پیش از اینها به این نکته اشاره و از این امر استقبال کردهاند. اصلاح طلبان نیز این را خوب میدانند و مدام میگویند. مثلا گرامیمقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی در گفتوگوی آخر خود تاکید کرده است که در صورت کاهش مشارکت، اصولگرایان پیروز خواهند شد. خود تاجزاده نیز این را میداند و به همین خاطر تاکید میکند که «انتخابات راه نجات ایران و این استراتژی ماست. اما ممکن است به صورت تاکتیکی در یک انتخابات شرکت نکنیم، همانطور که در مجلس هفتم و نهم هم شرکت نکردیم، اما بعد از آن حضور یافتیم.»
نکته اینجا است عدم مشارکت گسترده در انتخابات 98 چه از سر یاس و ناامیدی جامعه مدنی و از روی برنامه و تاکتیک اصلاحطلبان باشد، نتیجه یکی است؛ پیروزی اصولگرایان.
پیشبینیها درباره مجلس آتی به همینجا ختم نمیشود. گذشته از تصاحب اکثریت کرسیها توسط جریان اصولگرا میتوان درباره ریاست مجلس نیز سخن گفت. ریاستی که به نظر میرسد بی بر و برگرد از آن محمد باقر قالیباف خواهد شد. اگر این طور نبود این مدعی ریاست جمهوری ظرفیت خود را خرج یک کرسی معمولی در بهارستان نکرده و به میدان نمیآمد. طبیعتا قالیباف نیز به اندازه دیگران میداند که کنارگیری لاریجانی از حضور در این انتخابات چقدر مسیر رسیدن به جایگاه هیات رئیسه را هموار میکند. به اضافه اینکه احتمالا او پیش از رسانهها و مردم از غیبت جلیلی در این رقابتها آگاه بوده و میدانسته که در این مسیر بیرقیب است. حضور عارف نمیتوانست برای او مانعی به حساب آید اما حالا که نیست و اصلاحطلبان هم به احتمال قریب به یقین در اقلیت قرار میگیرند؛ دیگر کار تمام است.
نکته قابل تامل فقط اینجا است که اصلاحطلبان این رویداد احتمالی را پذیرفته اما برخی از اصولگرایان میل به پذیرش ندارند. روزنامه اصلاحطلب اعتماد که مدیرمسئول آن از باتجربههای بهارستان است قالیباف را رای اول تهران و رئیس مجلس بعدی معرفی میکند اما برخی از چهرههای اصولگرا در برابر این تحلیل موضع میگیرند. به عنوان مثال کنعانی مقدم، فعال سیاسی اصولگرا حتی از اینکه اصولگرایان اکثریت کرسیهای مجلس یازدهم را در اختیار داشته باشند هم خیلی مطمئن نیست و در گفتوگو با «آزادی» گفت: «به نظر می رسد که در مجلس آینده اکثریت و اقلیت به شکل فعلی وجود نداشته باشد و آرا بین سه یا چهار فراکسیون تقسیم شود و که برای تصمیم گیری قطعا نیاز به ائتلاف داشته باشد».
وی همچنین تاکید کرد: «نظر مجلس محصول یک خرد جمعی است و این طور نیست که رئیس مجلس، مجلس را رهبری کند. رئیس مجلس در عین حال که رئیس قوه است باید تابع نظر نمایندگان باشد. اینکه فردی بخواهد از همین الان ادعای سرلیستی و ریاست مجلس کند نادیده گرفتن حق دیگر نمایندگان مجلس و مغایر روح مجلس است که باید در راس امور باشد. این طور نیست که رئیس قوه در راس تصمیمگیریهای مجلس باشد».