*
«روحانیت امروز آن جایگاه چهل سال پیش را ندارد. آن زمان روحانیت جایگاه بالایی داشت و هرچه میگفت مردم گوش میدادند و عمل میکردند. امروز جامعه روحانیت مبارز تهران، جامعه مدرسین و... که از تشکلهای برجسته روحانی هستند اینها اگر فهرست بدهند اینگونه نیست که مردم بدون چون و چرا چشم بگویند». این را حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی و میگوید و معتقد است که «این تقصیر به گردن عدهای از روحانیت است و همه را نمیتوان مقصر دانست.»
به گزارش «آزادی»، اینکه یک عده از روحانیون مقصر باشند یا همه در اصل ماجرا تغییری ایجاد نمیکند و مساله مهم این است که بدانیم افول جایگاه این روحانیت ناشی از چه عواملی است. کارشناسان امر فاصلهگرفتن این صنف از وظایف سنتی خود ورود به عرصه قدرت و سیاست را دلیل اصلی میدانند. چنانچه مسیح مهاجری در گفتوگو با «خبرآنلاین» گفته است: « اگر روحانیت به سیاست بازی پیوند بخورد که متأسفانه یک جاهایی خورده است، خطرناک است. الان ما این خطر را برای روحانیت احساس میکنیم».
حجتالاسلام مصطفی درایتی، فعال سیاسی اصلاح طلب نیز همین نظر را دارد و معتقد است ورود روحانیت به عرصه قدرت و سیاست اصلیترین عامل بیاعتمادی مردم نسبت به این صنف است. او در گفتوگو با «آزادی» ضمن تاکید بر اینکه افول جایگاه روحانیت دلایل متعددی دارد، گفت: «تحلیل این قضیه به عملکرد روحانیت در چهل سال بعد از انقلاب و انتظاری که مردم از این طبقه داشتند، برمیگردد. بحثهای مختلفی در این باره صورت گرفته اما کفایت نمیکند و باید در یک فضای منطقیتر و جدیتر موضوع را تحلیلکرد.»
وی با اشاره به اینکه افول جایگاه روحانیت از جهت قابل انکار نیست، گفت: «مردم در یک مقطعی از روحانیت انتظار ویژهای داشتند و بعد از انقلاب این انتظار تفاوتهاییکرد. آنهم به خاطر نوع عملکرد روحانیت و ورود آنها به عرصه قدرت و سیاست بود. طبیعتا در این مرحله مردم از ورود روحانیت به این عرصه انتظاراتی داشتند و این انتظارات برآورده نشد و تجربه موفقی نبود».
درایتی ادامه داد: «اکنون انتظاراتی که مردم از روحانیت در قبل از انقلاب داشتند و بخشی از آن نیز خدشهدار شده است، به جای خود باقی است. از همین رو شاهدیم که روحانیونی که وارد عرصه قدرت نشده و همان جایگاه سنتی خود را تعقیب کردند همچنان مورد اعتماد مردم هستند. یعنی روحانیتی که در قدرت نیست و جنبههای مردم خود را حفظ کرده است، در همان جنبههای مشورتی دینی و مسائل معمولی زندگی مردم مورد اعتماد است و مردم به آنها مراجعه میکنند. البته این گروه نیز گاهی به خاطر عملکرد دیگران مورد انتقاد قرار میگیرند اما این نقدها به خود آنها نیست».
وی مشکل اصلی را این دانست که «روحانیت از جایگاه قبلی خود به نحوی کنده شده و نتوانسته جایگاه جدیدی هم برای خود تعریف کند. اکنون شاهدیم که دیگران جایگاه قبلی روحانیت را اشغال میکنند. مثلا مداحان منبر را گرفته و سخنرانیها را دیگران میکنند. روحانیون نیز در جایگاه جدید نتوانستهاند یک مسئولیت و رسالت که با تیپ، گذشته و آینده خود تطبیق داشته باشد را برای خود تعریف کند. این آویز بودن و بلاتکلیفی طبیعتا به نفوذ اجتماعی و کارکرد روحانیت لطمه میزند.»
درایتی خاطر نشان کرد: « تا زمانی که روحانیت نتواند تعریف جدیدی برای خود ارائه کند، لوازم آن را فراهم و عوارض آن را هم بپذیرد و ضع همین است و باید انتظار داشته باشیم که عدم اعتماد مردم افزایش پیدا کند».
این فعال سیاسی اصلاح طلب با تاکید بر اینکه «روحانیت باید تکلیف خود را روشن کند» گفت: « باید معلوم شود که کلیت روحانیت به دنبال چیست؟آنها باید چه کمبودی را جبران کنند؟ چه عرصههایی، عرصههای مشاع است و همه مردم از جمله روحانیت میتوانند وارد شوند؟ تا وقتی که این تفکیک به صورت شفاف در جامعه و در بین خود صنف روحانیت به سرانجام نرسد، اختلاف میان وظایف و کارکردها هم روحانیت سنتی را مورد سوال و هجمه قرار میدهد و هم مانع از آن میشود که روحانیت جدید نمیتواند جایگاه برای خود دستوپا کند. این کنده شدن روحانیت از جایگاه سنتی خود و عدم تعریف جایگاه جدید مهمترین عاملی است که بیاعتمادی جامعه را در پیدارد.»
وی با اشاره به اینکه «کلیت روحانیت وارد عرصههای جدید نشدهاند و فقط افرادی ورود پیدا کردهاند» گفت: « گاهی اوقات نام تشکلها به نوعی بوده که مردم نتوانستند تفکیک کنند و آن را به کل روحانیت تعمیم دادهاند. اینها است که مشکلات عمدهای را ایجاد کرده است.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب در تشریح راهکارهای حفظ جایگاه روحانیت گفت: «به نظر من روحانیت باید اول تلاش کند که جایگاه اختصاصی و سنتی خود را حفظ کند و بعد ببیند که ورود او به حوزههای مشاع ضرورتی دارد یا خیر. تا زمانی این موضوع تعیین تکلیف نشود، سیر نزولی همچنان ادامه خواهد داشت».
درایتی در پاسخ به اینکه آیا افول جایگاه روحانیت بعد از ورود به عرصههای سیاست و قدرت با مبانی ساختاری در نظام جمهوری اسلامی تعارض دارد یا خیر؟ گفت: « تعارضی در کار نیست. ما یک نظام اسلامی داریم اما این به معنای آن نیست که روحانیت همیشه در راس قدرت باشد. اگر یک روحانی مورد اعتماد مردم باشد، میتواند در قدرت باشد اما اگر نبود دیگران در راس خواهند بود. مهم این است که محتوایی در جریان باشد. ما یک جامعه اکثریت مسلمان داریم که اعتقاداتی دارند و جریانهای سیاسی سعی میکنند که این اعتقادات را اعمال کنند؛ اگر بکنند. توجه داشته باشید که کلیت روحانیت یک کارکرد مشخص داشته است. ممکن است افرادی برای ورود به قدرت آمادگی داشته باشند و شرایط لازم را در خود ایجاد کرده باشند. در این صورت ممکن است که ورود کنند اما اینکه تصور کنیم روحانیت باید یک نظام اسلامی را هم در اختیار داشته باشد و هم تداوم آن را تضمین کند، درست نیست. این نیازمند لوازم و دانشهای دیگری است. در حالی که در نظام آموزشی حوزه این چیزها را نمیبینیم. یعنی کلیت روحانیت برای این ساخته نشده است.»
وی افزود: «شاکله که از کار روحانیت میبینیم با قدرت تفاوتهایی دارد. خاصیت روحانیت این است که در کنار مردم حرکت کند. ارتباط و نفوذ آن نیز از همین نقطه سرچشمه قرار میگیرد. خب اگر قرار باشد که این را عوض کنیم و روحانیت بخواهد به جای حرکت در کنار مردم در کنار قدرت قرار بگیرد، باید عوارض آن را نیز بپذیرد. باید بپذیریم که روحانیت با قدرت بالا و پایین رود. اگر این برای ما قابل تحمل است دیگر بحثی نیست. در این موارد بحثهای جدی شده است. تعریف این وظیفه برای روحانیت یعنی که در آینده هیچ تضمینی برای دوام این صنف و وظایف سنتی آن وجود نخواهد داشت».
درایتی با اشاره به اینکه «خیلی قدرتها بعد از دوران خود دچار نابودی کامل شدهاند» گفت: «روحانیت اگر بخواهد نفوذ اجتماعی خود را حفظ کند و مورد احترام باقی بماند باید در کنار مردم باشد و بعضا ممکن است که در برابر قدرت قرار بگیرد. این نیز با آن وظیفه ناشی از ورود به قدرت ناسازگار است. نمیتوان شترگاوپلنگ حرکت کرد. نمیتوان هم نفوذ اجتماعی و هم تغییر وظیفه را بخواهیم.»
وی با تاکید بر اینکه «روحانیت باید تکلیف خود را روشن کند» گفت: « مبنا نیست که 10 درصد روحانیت در قدرت باشند و 90 درصد روحانیت عوارض کارکرد آنها را تحمل کنند. این درست نیست. بله تحولاتی در جامعه شکل گرفته و یک عده از روحانیت مورد اعتماد مرد قرار گرفته و وارد قدرت شدند، همانها نیز باید پاسخگوی عملکرد خود باشند. کلیت روحانیت همچنان به وظایف دینی و سنتی خود بیشتر پایبند و علاقهمند است.»