*
دولت روحانی با تکیه بر شعارهای بسیاری از جمله تحقق مطالبات زنان روی کار آمد اما در 6 سال گذشته اقدام قابل توجهی در این حوزه انجام نداده است. البته بیانصافی است اگر بیتوجهی به مطالبات زنان را منحصر به دولت کرده و عدم تحول در این عرصه را صرفا از چشم آن ببینیم.
به گزارش «آزادی»، مجلس، قوه قضاییه و دیگر نهادهای اثرگذار نیز در وضعیت کنونی زنان و مطالبات روی زمین مانده آنان کم تقصیرکار نیستند. لایحه مقابله با خشنونت علیه زنان مدتها است که روی میز رئیس قوه قضاییه خاک میخورد و طرح مقابله با کودکهمسری نیز در مجلس سنگ قلاب شد. درهای ورزشگاهها هنوز به روی زنان باز نشده و پستهای مدیریتی نیز به راحتی و در شرایط برابر با مردان نصیبشان نمیشود. چالشهای همیشگی در موضوعاتی مثل حجاب نیز بیش از همیشه مطرح است و این وضعیت بسیاری از فعالان حوزه زنان را به ستوه آورده است.
چنانکه برخی از وجود ارادهای مبنی بر پاسخگویی به وضعیت زنان مایوس شدهاند. برخی از چهرههای سیاسی و اجتماعی نیز بدبینتر بوده و همچون زهرا رهنورد که اخیرا در یادداشتی نوشته بود؛ معتقدند که حاکمیت برای زنان شمشیر را از رو بسته است. در این میان هنوز هم برخی امیدوارند و گمان میکنند که وجود اراده جدی در بدنه اجتماعی مجموعه حاکمیت را ناگزیر به پاسخگویی به مطالبات زنان میکند. زهرا نژاد بهرام، عضو شورای شهر تهران از جمله همین افراد و معتقد است که نشانههایی هرچند اندک در مجموعه حاکمیت مبنی بر توجه به مسائل و حقوق زنان وجود دارد. به اعتقاد او نیازهای زنان امروز تبدیل به یک مطالبه اجتماعی شده و شکافی عمیق میان جامعه و حاکمیت ایجاد کرده است. او در گفتوگویی با «آزادی» ابراز امیدواری کرد که حاکمیت راهی پیدا خواهد کند و این شکاف را از میان ببرد.
*ارزیابی شما از نوع مواجهه مجموعه حاکمیت با مسائل حوزه زنان چیست؟
نظام هنوز نتوانسته تعریف درستی از ارتباط اجتماعی با موضوع زنان ارائه ندهد. نه میتواند از موضوع زنان در قالب خانواده یک تعریف درس ارائه کند و در قالب یک شهروند. این ناشی از یک اشکال زیرساختی و اساسی است. ما زن به ما هو زن را درست تعریف نکردهایم. بالاخره انسان یک نوع بشر است یا چیزی متفاوتتر؟ اگر قرار است در دسته بشری تعریف شود قاعدتا انتظارات و حقوق بشری را نیاز دارد و اگر هم غیر از این است که مفاهیم دیگری به میان میآید.
با اتکا به مفاهیم قرآنی زن تعریف مشخصی از نوع انسانی دارد و انتظارات و نیازهای او در همان چارچوب تعیین میشود. ما باید نسبت خود را با این زن که در جامعه به عنوان نوع بشری تعریف میشود معلوم کنیم. وقتی ما بتوانیم تعریف معنیدار و مشخصی از زن ارائه کنیم، زیرساخت اندیشه ما شکل میگیرد و بر اساس آن میتوان نسبتها را در قانون، اجتماع، اقتصاد، خانواده و ... تعریف کنیم. ما این تعریف را نداریم و برای همین است که شاهدیم فقط زن در چارچوب خانواده تعریف میشود و اگر به صورت فردی مسائل زنان طرح شود، خطا تلقی میشود. آمدیم زنی که حوزه خانواده تعریف میشود به دلایلی نتوانست مادر شود یا اصلا همسر نشد و ... آیا این آدم هویتی در جامعه ندارد؟! این درحالی است که اسلام به روشنی از زن به عنوان یک انسان تعریف میکند و او را در کنار مرد در جایگاههای مختلف میبیند. آنجا که همسر است، آنجا که حق طلاق دارد، آنجا که میتواند حاکمیت داشته باشد ( ملکه سبا الگوی این است)، آنجا که میتواند یک مخالف سیاسی باشد و ... .
*این ضعف و نوع تعریف صحیح که به اعتقاد شما سرآغاز همه مشکلات موجود در حوزه زنان است، ناشی از چیست؟
از اینکه ما هنوز بر باروهای گذشته و پدرسالارانه خود تکیه میکنیم. هنوز همان باورها زیربنای تفکرات ما را میسازد. انقلاب شد و تمام تفکرات دچار تحول شد ما همه تفکرات غیردموکراتیک و استبدادی را کنار گذاشتیم اما در مورد زنان فقط در دوره اول انقلاب از تفکر پدرسالارانه فاصله گرفتیم و دوباره به آن بازگشته و آن را بازتولید کردیم. در سالهای اول انقلاب زن و مرد کنار هم بودند و مشارکت سیاسی و اجتماعی داشتند. بعد از سال 59 که جنگ شروع شد به خاطر یک سری مسائل ایمنی دایره حضور اجتماعی زنان تنگتر شد و آنقدر تنگتر شد که به چارچوبهای پدرسالانهای که از گذشته تاریخ به ما ارث رسیده است، برگشتیم. مبانی فکری ما روی همان اندیشهها تعریف شد و این پدرسالاری زن را جدای از نقش همسری و مادری تصور نمیکند. قانون بر این مبنا تعریف مشخصی برای زن ندارد و از همین رو با چالشهای بسیاری در حوزه زنان مواجه هستیم. همه حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دستخوش آن ادبیات پدرسالارانه است.
*با توجه به این ضعف ساختاری و قوانین مبتنی بر اندیشههای پدرسالارانه عملکرد و نوع مواجهه مجموعه حاکمیت با مسائل حوزه زنان را چطور میبینید؟
شرایط به هیچ وجه قابل دفاع نیست و نمیتوان گفت که در حوزه زنان نسبتها را تعریف کردهایم.
*ارادهای برای ایجاد تحول و بهبود وضعیت مشاهده میشود؟
یقین دارم که این اراده وجود دارد و آن هم اراده زنان ایران ، آزادیخواهان و انقلابیون واقعی است.
*شما از اراده بدنه اجتماعی سخن میگویید. منظورم این بود که ارادهای در مجموعه حاکمیت میبینید؟
به نظرم وجود داد. در برخی از اقدامات نشانههایی از این اراده را میبینیم. نه بطور کامل و در همه موضوعات، اما وجود دارد. مثلا آنجا که بحث تساوی دیه مطرح میشود. درست است که از نظر حقوقی و قانونی تغییر ایجاد نشد اما یک راهکار برای برقراری تساوی پیدا کردند. این ارزشمند است. یا جایی که سیستم قوه مجریه اراده خود را به مجموعه خود منتقل و الزام میکند که 10 درصد نیروها زن باشند.
*فراموش نکنیم که نشانههای بیشتری مبنی بر عدم وجود این اراده مشاهده میشود؟
درست است. اما باور اجتماعی ایجاد شده است. نقش حاکمیت مهم است اما اهمیت باور اجتماعی بیشتر است و به نظر من این باور شکل گرفته است. امروز در کمتر خانواده ایرانی مشاهد میکنید که تفاوتهای چشمگیری بین دختر و پسر داشته باشند. یا کمتر خانواده ایرانی به خصوص در شهرها میبینید که رفتارهای پدرسالارانه و برخواسته از تفکر ارباب و رعیتی یا حتی چوپان و شبانی در خانواده داشته باشد. نمیگویم نیست اما کم شده است. این نیاز اجتماعی تبدیل به یک مطالبه جدی شده است. در گذشته من نوعی به عنوان یک زن شهری تمایل به حضور در عرصههای مختلف داشتم اما این نیاز بخشی از زنان بود اما امروز بازتولید این نیاز را به یک مطالبه اجتماعی تبدیل کرده است. بازنگری در تفاوتهای اجتماعی، حقوقی، اقتصادی و حتی سیاسی در درون جامعه بین زنان و مردان به یک مطالبه تبدیل شده و همه میخواهند که این تفاوتها رفع شود.
*بحث ما دقیقا همین است. وجود مطالبات جدی و عدم پاسخگویی به آن از سوی حاکیمت.
نکته اینجا است که در تمام جوامع مطالبه اجتماعی منجر به ایجاد قانون میشود. نیاز و انتظار اجتماعی تبدیل به یک مطالبه میشود و این مطالبه مقدمه ایجاد قانون است. در برخی کشورها این قوانین نانوشته و در برخی کشورها نوشته شده است. در کشور ما موضوع مطالبات زنان به قانون نانوشته تبدیل شده اما هنوز به قانون نوشته تبدیل نشده است. به این صورت که الان بینش از دو، سوم از خانوارهای ایرانی این قوانین نانوشته را در روابط خانوادگی خود رعایت میکنند و به مطالبات زنان پاسخ دادهاند. در زمینه تبدیل این نانونشتهها به متون حقوقی نیز اقداماتی شده است. البته بسیار بدوی است زیرا اتفاقات فرهنگی و اجتماعی به یکباره صورت نمیگیرد و با سرعت کم ایجاد میشود. در طول تاریخ اینها به یکباره خلق نشده است.
این ساختار کهن که طی سالیان به یک دیوار بتنی تبدیل شده است یکباره فرو نمیریزد. درست است که چهل سال گذشته اما باز هم باید گفت که یکباره قابل تغییر نیست زیرا در عمق باورهای ما نفوذ دارد. حتی در عمق باورهای زنان نفوذ دارد. خود زنان نسبت به حقوق خود و روابط خود با همسر، فرزند و ... نیاز به تغییر و به قول سهراب شستشوی چشم ها دارند. در این چارچوب اگر مسائل زنان را طرح کنیم، میگویم در خانوادهها به قانونهای نانونشته رسیدهایم. الان حقوق زنان تا حد زیادی مورد پذیرش قرار گرفته است. دیگر آن دوران که زنان برای بیرون رفتن و ... اجازه بگیرند، گذشته است. در واقع حق انسانی زن پذیرفته شده است.
*اما فاصله بسیاری میان قوانین نانوشته و قوانین نوشته وجود دارد و حتی مقاومتهایی نیز برای تبدیل شدن آنها به متون حقوقی میشود. این مساله چه تاثیری در روابط مردم به خصوص زنان و حاکمیت دارد؟
به نظر من حاکمیت بالاخره مجبور است که به این مطالبه اجتماعی پاسخ دهد. در مقابل یک مطالبه اجتماعی نمیتوان اینقدر مقاومت کرد. مسائل زنان، حقوق زنان دغدغه جامعه است و حاکمیت مجبور است که به آن پاسخ دهد. نمیدانم چطور اما خودش باید راه را پیدا کند. همان طور که راه رفع تفاوت دیه را پیدا کرد باید راه حل رفع دیگر تفاوتها را پیدا کند.
این شکاف یعنی شکاف بین مطالبات مردم و پاسخگویی حاکمیت عمیق شده است و مجبور است که به این دغدغه عمومی جواب دهد. من مطمئن هستم که اراده برای پاسخگویی هم وجود دارد. نگاه حاکمیت این است که این دغدغه ها حل شود.
به نظر من ممکن است که در ظاهر تعارضات جدی بین حاکمیت و جامعه وجود داشته باشد اما واقعیت این است که این تعارضات نمیتواند به طور دائم وجود داشته باشد و باید حل شود. حاکیمت این را میداند و گامهایی نیز برداشته است اما حرکت آن کند است و احتیاج به شتاب دارد. شتاب را هم مطالبات مردم ایجاد میکند. در حقیقت صرفا نیاز به یک تصمیمگیری جدی است.