* فرصت شصت ثانیه ای؛ ماجرای یک روز معمولی در خیابان انقلاب
پ
کد خبر : ۹۵۲۸
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۰ -04 August 2019
شصت، پنجاه و نه، پنجاه و هشت،پنجاه و هفت، زمان به سرعت می گذرد. مجید کوچولو کمتر از یک دقیقه فرصت دارد حداقل یکی از راننده ها را راضی کند شیشه ماشینش راتمیز کند و بابتش پولی بگیرد.

غلامرضاهاشمی فرد|تحریریه آزادی: مجید یازده ساله، می گوید کلاس اول که بود مادرش به علت بیماری در گذشت ، پدر معتادش هم که حوصله اش را نداشت، او را به پدربزرگ و مادر بزرگش نزدیک میدان شوش سپرد.


بر اساس تعریفی که توسط «برنامه اطلاعات آماری و نظارت بر کودکان کار» ارائه شده‌است، فردی «کودک کار» نامیده می‌شود که در سنین کم به صورت مداوم و پایدار به برای دریافت پول، کاری انجام دهد.به طوری که این امر آن‌ها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه وتجربه دوران کودکی بی بهره می سازد و سلامت روحی و جسمی آنها را تهدید می کند.


طبق گفته «سازمان جهانی کار»، سالانه دویست و پنجاه میلیون کودک پنج تا چهارده ساله در جهان به شکلهای مختلف از لذت بردن از دوران کودکی محروم می مانند. طبق این آمار صدوبیست میلیون نفر از آن‌ها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام‌وقت هستند.بر اساس همین آمار،شصت و یک درصد از این کودکان در آسیا زندگی می کنند.


در ایران تعداد کودکان کار به دلایل گوناگون از جمله شرایط اقتصادی،رو به افزایش است. هرچندآمار دقیقی در مورد کودکان کار وجود ندارد اما از سوی مقامات رسمی،تا رقم بیش از بیست هزار نفر کودک کار در تهران تایید شده است.
فرصت شصت ثانیه ای؛ ماجرای یک روز معمولی در خیابان انقلاب
وقتی چراغ سبز می شود و ماشینها حرکت می کنند،مجید لب جدول پیاده رو می نشیند تا با هم صحبت کنیم. او که به نظر می رسد کمی خجالتی باشد،در حالی که سرش را پایین انداخته و خودش را با ابر شیشه پاکنش مشغول کرده،درباره پدر بزرگ و مادربزرگش می گوید:« اونا خیلی مهربون بودن ولی باهاشون راحت نبودم». به قول خودش « پیرند، درکم نمی کنند». وقتی دو سال پیش پدربزرگش فوت می کند، اوضاع بدتر می شود. هزینه ی قرص و دواهای مادربزرگ آنقدر زیاد بود که از پول بازنشستگی شان، چیز زیادی نمی ماند. همان دو سال پیش مدرسه را رها و شروع به کار می کند. اول شاگرد یک تعویض روغنی می شود ولی کارش را دوست نداشت،درامدش هم کم بود.

فرصت شصت ثانیه ای؛ ماجرای یک روز معمولی در خیابان انقلاب
این شد که از آن موقع، سر چهارراههای خیابان انقلاب، یک دقیقه ی چراغ قرمز، می شود آخرین فرصتش برای پول درآوردن.
پنجاه و شش، پنجاه و پنج، ...... ،چهار، سه، دو، یک،تمام.

انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
ابراهیم
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۴
اسمشو بذارید زیر پوست شهر
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۴
من شنیدم درامدشون خیلی خوبه
پاسخ ها
نازنین ب
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۷
درامدش کجا بود این بچه بیچاره. دیگه کسی پول نمیده به این بنده خداها
جلیل عالیپور
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۸
آره بابا،اینا یه باندن. این بچه ها رو میفرستن واسه شون پول بیارن تا یه جای خواب و یه غذای ساده بهشون بدن. اگه دولت بخواد میتونه سر دسته ها رو بگیره
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: