در سیاست داخلی ایران همه چیز تحت تاثیر انتخابات یازدهمین دورهی مجلس شورای اسلامی خواهد بود. اگر طرح منع نامزدی برای مجلس در سه دورهی پیاپی به تصویب شورای نگهبان برسد (که بعید است) در درجه اول اصولگرایان معتدلی مانند علی لاریجانی و علی مطهری از پارلمان حذف میشوند و حذف علی لاریجانی پس از کاهش نقش صادق لاریجانی یک تغییر آشکار در ساختار سیاسی کشور از دهه گذشته بدین سو خواهد بود. هر چند که علی لاریجانی تفاوتهای آشکاری با اخوان خویش دارد. اما حتی در صورت تصویب این قانون رئیس مجالس هشتم، نهم و دهم در برابر تصمیمات سختی قرار خواهد گرفت.
به گزارش
«آزادی» مخالفت جدی اصولگرایان قم با رئیس مجلس و فروپاشی اعتبار اصلاحطلبان تهران نزد رایدهندگان امکان انتخاب حوزه انتخابیه مناسب را برای علی لاریجانی اندک میسازد. علی لاریجانی مانند همه سیاستمداران میانهروی تاریخ معاصر ایران از هر دو سوی چپ و راست نواخته خواهد شد و از آنجایی که تغییر پایگاه برای رئیس مجلس بسیار دشوار است احتمالا بهترین راهحل این است که علی لاریجانی بازسازی اصولگرایان یا بخشی از ایشان که میتوان آن را محافظهکاران مدرن خواند را برعهده بگیرد و در ائتلاف با اصلاحطلبان معتدل از تهران نامزد مجلس شورای اسلامی شود.
بخشی از این ائتلاف به تصمیمات اصلاحطلبان بستگی خواهد داشت. اصلاحطلبان در سال ۱۳۹۸ با دو مساله اساسی مواجه خواهند بود که یکی از این دو مساله برای آنان تازگی دارد: اول رد یا تایید صلاحیت از سوی شورای نگهبان و دیگر مشارکت یا عدم مشارکت بدنه اجتماعی اصلاحطلبان بهخصوص در شهرهای بزرگ مانند تهران. اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم برنده شهرهای بزرگ بودهاند و شهرهای کوچک را تقریبا به اصولگرایان باختند. اینک، اما با عملکرد ضعیف فراکسیون امید به خصوص ریاست آن محمدرضا عارف در پارلمان بعید است که اصلاحطلبان بتوانند اعتماد دوباره مردم را به دست آورند.
از این رو معلوم نیست اضافه شدن نام علی لاریجانی به این فهرست ناامید تا چه اندازه بتواند به تداوم این ائتلاف کمک کند. تنها در یک صورت امکان تکرارآن تجربه وجود دارد و آن خروج اصلاحطلبان رادیکال از انتخابات، مرزبندی شدید اصولگرایان رادیکال با علی لاریجانی و اتحاد جبهه اصلاح – اعتدال در ارائه یک فهرست مشترک است. رای آوردن این فهرست نیز احتمالا منوط به مرزبندی جدی اعتدالگرایان با اصولگرایان خواهد بود و شاید به زودی صفبندی جناحهای سیاسی در ایران به جای دوگانه و دوقطبی «اصلاحطلب/اصولگرا»، «میانهرو/تندرو» باشد پیشبینی اینکه جناح چپ اصلاحطلبان انتخابات آینده را تحریم خواهد کرد چندان آسان نیست.
در حالی که برخی روشنفکران ملی – مذهبی که به جنبش سابق دانشجویی نزدیک هستند سعی میکنند اصلاحطلبان را از نامزدی انتخابات منصرف کنند، به نظر میرسد گروههایی مانند نهضت آزادی ایران همچنان تلاش کنند تا امکان حضور در انتخابات فراهم آید. ماهیت پارلمانی نهضت آزادی با ماهیت جنبشی ملی – مذهبیها از اساس تفاوت دارد و این دوگانه در درون جبهه اصلاحات هم وجود دارد: کارگزاران سازندگی ایران یک حزب انتخاباتی و پارلمانی تلقی میشود، اما اتحاد ملت ایران اسلامی هویتی جنبشی دارد که از تسخیر سفارت ایالات متحده آمریکا آغاز میشود.
اما حتی اتحاد ملت نیز یکدست نیست همچنان که در کارگزاران سازندگی ایران جناح اقلیت وجود دارد. در اتحاد ملت جناح روشنفکران دینی احتمالا به سوی عبور از انتخابات میروند، اما جناح بروکراتهای نهادگرا از مشارکت در انتخابات حمایت میکنند. تشکیلات سنتیتر اصلاحطلبان مانند مجمع روحانیون مبارز هرگز انتخابات را تحریم نمیکنند و با وجود حرفهای اخیرا مایوسکننده سیدمحمد خاتمی به نظر میرسد این روحانیون در انتخابات باقی خواهند ماند، اما از ایشان مهمتر مجاهدین انقلاب اسلامی ایران هستند که با چهرههایی مانند بهزاد نبوی احتمالا محکم در انتخابات میمانند و حتی از فهرست مشترک با اصولگرایان معتدل مانند علی لاریجانی حمایت میکنند و در نهایت در کنار «کارگزاران سازندگی، روحانیون مبارز، مجاهدین انقلاب» فراکسیون اکثریت را در جبهه اصلاحات تشکیل میدهند.
حزب اعتماد ملی نیز به هیج وجه انتخابات را رها نمیکند و تلاش خواهد کرد در غیاب اصلاحطلبان مترقی خانههای خالی را پر کند. سرمایه اصلی این حزب مهدی کروبی است که البته اکنون شخصیتی فراحزبی دارد و هر چه بیشتر از حصر ایشان کاسته شود این شخصیت فراحزبی تقویت خواهد شد. بعید است کروبی با سابقهای که در مبارزات پارلمانی دارد از تحریم انتخابات دفاع کند، اما میرحسین موسوی با توجه به سابقه سکوت احتمالا با سکوت خود الهامبخش تحریمکنندگان خواهد بود بدون آن که مسئولیتی بر دوش او باشد. موسوی شخصیتی آرام و متین دارد و همانند کروبی حتی با همه انتقادات به تداوم انقلاب فکر میکند چنان که ظاهرا دغدغه اصلی او در این روزها اقتصاد ایران و تهیدستانی است که زیر چرخ تحریم آسیب میبینند.
قابل گمانهزنی است که امکانات بیشتری برای این دو سیاستمدار اصلاحطلب مانده در خانه خویش فراهم خواهد آمد و در دهمین سال حوادث انتخابات اسبق کشور به سوی وحدت سیاسی حرکت کند. تنها ساز مخالف همچنان محمود احمدینژاد خواهد بود. ادبیات محمود احمدینژاد احتمالا روز به روز تندتر خواهد شد تا موقعیت خود را به عنوان اپوزیسیون اصولگرایان تقویت کند. او از حذف لاریجانیها استقبال میکند روحانی را تخریب خواهد کرد و سعی میکند خود را
تنها حریف اصلاحطلبان نشان دهد. محمود احمدینژاد خود را رقیب اصلاحطلبان میداند و به حضم ایشان، اما اصلاحطلبان دربارهی او اینگونه فکر نمیکنند. یاران محمود احمدینژاد وارد انتخابات مجلس یازدهم خواهند شد، اما شگفتی ۹۸ نامزدی خود او برای انتخابات خواهد بود که از سیاستمدار غیرمنتظرهای مانند محمود احمدینژاد بعید نیست، اما نمیدانیم تصمیم شورای نگهبان در این باره چه خواهد بود. بعید است این بار تصمیمگیری دربارهی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به این سادگی باشد هرچند که همه جناحهای سیاسی بر سر نخواستن محمود احمدینژاد اجماع دارند. نامزدهای شگفتانگیز دیگری هم میتواند برای انتخابات سال ۱۳۹۸ وجود داشته باشد.
گرچه بعید به نظر میرسد اسحاق جهانگیری از دولت خارج شود، اما احتمالا اصلاحطلبان دنبال جانشین مناسبی برای یکهتازی محمدرضا عارف خواهند رفت. اکنون میتوان نامهایی که در معرض گمانهزنی قرار میگیرد را حدس زد: علی ربیعی، عباس آخوندی، حسن قاضیزاده هاشمی، محسن هاشمی و از همه مهمتر علیاکبر ناطق نوری که میتواند شور تازهای به انتخابات بدهد، اما بعید است که ناطق نوری راضی به خروج از سکوت شود. اما حسن روحانی برای تداوم کار خویش به ریاست مجلس از نوع علی لاریجانی نیاز دارد. مردی که ضلع سوم برجام بعد از روحانی و ظریف بود و بعید است از راست و چپ کسی، چون او بتواند برای روحانی کارساز باشد. به خصوص که نامزدی جهانگیری و ناطق نوری منتفی است و شانس عارف هم برای ریاست مجلس اندک است.
چالش اصلی روحانی، اما با ترامپ خواهد بود. روحانی همه تلاش خود را به کار خواهد بست که در برابر دعوتهای ترامپ برای مذاکره نمادین مقاومت کند حتی از گردنه بهار ۹۸ و سررسید تحریمهای تازه هم عبور خواهد کرد تا به اولین ایستگاه تضعیف ترامپ برسد: اعلام نامزدی دموکراتها علیه رئیسجمهور جمهوریخواه و مبارزه انتخاباتی داغ ۲۰۲۰ که از دیماه ۱۳۹۸ تا یک سال بعد ادامه خواهد داشت. گرچه آن انتخابات موضوع اصلی سال ۱۳۹۹ خواهد بود، اما میتوان یک ترامپ رو به زوال را از پایان سال آینده حدس زد. تا اینجای کار بعید است ترامپ سقوط کند، اما یک ترامپ ضعیف برای ایران بهتر از حریف قدرتمند اوست مگر اینکه یک لیبرال دموکرات جوان مانند باراک اوباما در سال ۲۰۲۰ به قدرت برسد که در این صورت یک میانهروی ایرانی مانند محمدجواد ظریف در سال ۱۴۰۰ حریف او خواهد بود.
ظریف برای این کار باید تا ۲۰۲۰ ایران را سرپا نگه دارد در برابر مذاکره بر اثر فشار تن ندهد. هر چند که سرمایهگذاری برای سقوط ترامپ ریسک بالایی دارد، اما ایران احتمالا باید مترصد موقعیت مناسب برای برابری با آمریکا پای میز مذاکره باشد در صورتی که دونالد ترامپ با قدرت پیروز شود محتملترین گزینه برای محاجه با او چهرهای مانند سردار حاج قاسم سلیمانی است. ژنرال/دیپلماتی که در سالهای اخیر سعی کرده است از دوگانه اصولگرا/اصلاحطلب عبور کند و در تقویت رابطه اصلاحات/حاکمیت هم نقش ایفا کند. شاید در صورتی که با افزایش رادیکالیسم در ایالات متحده آمریکا به صورت طبیعی گزینههایی مانند محمدجواد ظریف به انتخابات ۱۴۰۰ نرسند، نامزدی حاج قاسم سلیمانی از نامزدی سعید جلیلی به مراتب بیشتر به سود کشور باشد حتی اگر سردار استنکاف کند. اما سال آینده نام پرویز فتاح بیشتر شنیده خواهد شد: یک تکنوکرات حزباللهی و سیدابراهیم رئیسی هم تلاش میکند در مقام رئیس قوه قضائیه ظرفیتهای انتخابی خود را بر ظرفیتهای انتصابیاش بیفزاید و نشان دهد که استحقاق ۱۵ میلیون رای را داشته است.
صادق لاریجانی به تدریج نقش مهمتری از احمد جنتبی در شورای نگهبان خواهد یافت بعید نیست به زودی دبیر تازهای برای مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب شود. در سال ۱۳۹۸ زمزمههای اصلاح قانون اساسی بلندتر خواهد شد، اما تا زمانی که تکلیف مجلس یازدهم روشن نشود بعید است اقدام عملی در این باره صورت گیرد. پس از آن در ویژهنامه سال آینده بهتر میتوانیم دربارهی اینکه رئیسجمهوری ۱۴۰۰ با رای مستقیم مردم انتخاب میشود یا از سوی پارلمان حدس بزنیم و با توجه به ترکیب پارلمان آینده دربارهی آن صحبت کنیم. اما سال ۱۲۹۸ سال سرنوشت است. در این تردیدی نکنید سالی که به ما قدرت پیشبینی تا سال ۱۴۰۰ و سرنوشت رئیسجمهوری آینده را خواهد داد..