گفتوگوی شیخ جعفر شجونی با رضا رشیدپور در برنامه دید در شب یکی از نمونههای خوب شناخت رفتار و منش سیاسی گروه انقلابی و همیشه منتقدی است که خود را مدافع راستین انقلاب میداند و هرگونه کژی و ناراستی و از آرمان و آئین انقلاب را به زعم خود با واکنشهای تند و آتشین پاسخ میدهد. گروهی که در رسانههای اصلاحطلب به آنها لقب «تندرو» یا «خودسر» داده میشود.
مهمان اینبار برنامه اینترنتی دیددرشب یک روحانی سیاسی و سوپر انقلابی است که در این سالها خصوصا بعد از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید اظهار نظرها و موضعگیریهای تند و صریحاش واکنشهای فراوانی به همراه داشته است. صراحت لهجه مهمان برنامه در کنار دقت رشیدپور در خصوص مطالعه حول زندگی و منش سیاسی شجونی هم کمک میکند تا بر خلاف گفتوگوی ضعیف و فاجعهبار رشیدپور با شهرام جزایری اینبار چیزهای بیشتری از ابعاد شخصیتی و اتفاقات زندگی مهمان برنامه نصیب مخاطبان شود. اشاره درست مجری برنامه به علت کدورت شجونی از هاشمی رفسنجانی، دو دوست و همرزم سابق که این سالها رو در روی هم قرار گرفتهاند و ارتباط آن به ماجرای تصاحب زمینهای سالاریه قم و یا مواجه شجونی با تعارض گفتههایش چه در ماجرای احمدینژاد و یا چه در ماجرای معروف عکسهای ساواک از روابط شخصی او با زنان دیگر تنها بخشی از اتفاقات خوب این گفتوگو است.
«تعارض» شاید مهمترین ویژگی حرفهای شیخ جعفر شجونی در گفتوگوی ویدئوییاش بود. او میگوید که تنها چهار سال با احمدینژاد بود و بعد از ایجاد حاشیههایی چهار سال بعدیاش دیگر او را قبول ندارد اما کمی بعدتر نمیتواند از علاقه خود به احمدینژاد چشمپوشی کند و او را «اولیا الله» میخواند. در باره محمد جواد ظریف میگوید «فعلا مورد لطف رهبری» و در جای دیگر هم تاکید میکند که به دلیل اینکه رهبری این گروه را تایید کرده ماهم قبولشان داریم اما نمیتواند از ناراحتی خود بگذرد و به کنایه ماجرای روایت گاندی از امام حسین (ع) را بیان میکند که «امام حسین (ع) حاضر شد سرش به دست دشمن برود اما دستش در دست دشمن نرود»! در ماجرای تصاویری که یک ساواکی ادعا کرده از روابط شخصی او و یک زن دیگر دارد ابتدا ادعا میکند که تصاویر مونتاژ شده است و حتی برای مرحوم آیتالله فلسفی هم تصاویری این چنین با همان زن درست کردهاند اما در ادامه مدعی میشود که مثل اینکه تصاویر آیتالله فلسفی درست بوده و حتی در ادعای عجیب میگوید آیتالله فلسفی در آن ماجرا «محلل» بوده و آنگاه درباره تصاویر خودش که ادعا میکرده مونتاژی و دستکاری شده و غیرواقعی بوده با خنده میگوید: «ان شالله که مونتاژ است». ادعا میکند که به عنوان یکی از شاگردان نواب صفوی همچنان به روش و منش فدائیان اسلام پایبند است و میگوید «ما دیگر مبارزه مسلحانه را به جمهوری اسلامی واگذار کردیم!»، اما پاسخ درستی به این سوال که با حرکات خودسرانه گروههای تندرو موافقید نمیدهد.
اما شاید بتوان اوج تضادها و تناقضهای صحبتهای جعفر شجونی را در موضعگیری او در مورد مردم دید. جایی که صحبت به موضعگیری و فعالیتهای سیاسی آیتالله هاشمی و حسن روحانی میرسد او میگوید: «من سال گذشته گفتم که 35 سال است مسئولان میخواهند این انقلاب را سرنگون کنند و مردم نمیگذارند» و به حضور پرشور و هرساله مردم در راهپیمایی 22 بهمن اشاره میکند. اما کمی بعد وقتی بحث به عمر دولت روحانی و شانس او برای پیروزی مجدد در انتخابات میکشد به صراحت میگوید «بشکند دست مردم اگر دوباره به او رای بدهند»! اینکه دقیقا «مردم» در صحبتهای شیخ جعفر شجونی به عنوان شهروندانی با حقوق یکسان در این جامعه هستند یا فقط آنهایی که در جهت مواضع و آرمانهای او همفکرانش تعریف میشوند سوال مهمی است که در لابلای حرفهای شجونی میتوان معنای آن را فهمید. اگر مردم همانهایی هستند که به گفته شجونی از «بیحجاب، با حجاب، ارمنی زرتشتی و...» هر سال 22 بهمن برای تثبیت پایههای این نظام به میدان میآیند باید اینقدر هم به نظر و عقیده انها احترام بگذارد که وقتی در یک انتخابات چهرهای دور از جریان فکری او را انتخاب کرد و برگزید را به عنوان رئیسجمهور قبول داشته باشد نه اینکه آرزو کند «دستشان بشکند» اگر دوباره کسی را که من دوست ندارم یا نمیپسندم انتخاب کنند. همین رجحان نفع شخصی بر نفع جمعی شاید کلید همه داستان باشد. چیزی که حتی با ادعای منش درویش مسلکانه شیخ جعفر شجونی هم در تضاد و تعارض است. آنچه جعفر شجونی و بسیاری از همفکرانش فراموش کردهاند این است که مردم فقط انهایی نیستند که همفکر و هم رای انها هستند. شاید این مردم روزی تصمیمی بر خلاف نظر آنها بگیرند. آنگاه راه و روش درست و صحیحاش احترام به نظر مردم است نه مخالفت و اعتراض و انگ زدن به انها.