حرف و حدیثها درباره چرخش روحانی و تغییر رویه او خیلی وقت است که آغاز شده، اما انگار تازه به گوش خودش رسیده است. بدنه اجتماعی از همان ماههای ابتدای دولت دوازدهم متوجه تغییراتی در مواضع، اظهارات و حتی لحن رئیس جمهور شده و آرام آرام از رای به او پشیمان شدند. حسن روحانی، اما در همه این مدت توجهی به پشیمانی و گلایههای آنان نداشت و در عوض روز به روز از چهره امنیتی و خشن خود بیشتر پرده برداشت. او حالا دست پیش هم گرفته و انتقادات پیرامون تغییر لحن و روی زمین مانده وعدهها را ناحق میداند. جناب رئیس جمهور میگوید آن وقت که سینه سپر کرده و میگفت: من حقوق دان هستم، صلح بوده و حالا جنگ است. روحانی در واقع از جنگ اقتصادی یا به عبارت روشنتر فشارهای جهانی در حوزه اقتصاد و سیاست به دولت اش میگوید و به این ترتیب عملیاتی نشدن وعدههای اقتصادی خود را توجیه میکند. آنچه روحانی به آن توجه ندارد یا ترجیح میدهد زیر سبیلی رد کند وعدههایی در حوزه آزادیهای مدنی، حقوق شهروندی، مسائل زنان و جوانان و ... است که از یادها رفت و اجرای آن هم به تحریم، کسری بودجه، فشار خارجی و ... مربوط نبوده است.
آقای رئیس جمهور تغییر لحن خود را هم گردن جنگ اقتصادی میاندازد و گمان میکند کسی نخواهد پرسید «آقای رئیس جمهور شما لحن خود در سخن گفتن با مردم را هم تغییر دادید، مگر با مردم هم سر جنگ دارید؟».
روحانی ۹۲ با روحای ۹۸ از زمین تا آسمان فرق دارد و این را بارها و بسیاری گفته اند. علت این تفاوت، اما در چیست؟ منافع شخصی و آنچه به آینده سیاسی روحانی مربوط میشود یا مسائلی دیگر؟ غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی اصلاح طلب ریشه این تغییرات و بحران سرمایه اجتماعی دولت را در سه حوزه فشار خارجی، ضعف دولت مسائل روانشناسی جستجو میکند.
او در گفتگو با
«آزادی» گفت: «به نظر میتوان تفکیکی بین آقای روحانی دوره اول و دوره دوم قائل شد. در دوره اول عموم وعدههای آقای روحانی به سیاست خارجی، حل مسائل شورای امنیت و مسائل اقتصادی مربوط بود و به طور نسبی هم به آن عمل کرد. به همین دلیل هم جامعه و تشکلهای سیاسی در دور دوم به ایشان رای دادند. البته واقعیت این است که در حوزه اجتماعی و فرهنگی و حتی دانشگاهی انتظارات بیتشری از وی میرفت، اما در مجموع میتوان آن دوره را قابل قبول دانست».
وی افزود: «در دوره دوم ریاست جمهوری روحانی اتفاقاتی رخ داد که گویا به نوعی انتظام ذهنی، روحی و مدیریتی دولت را به هم ریخت. آمدن ترامپ خود امری بود که مثل بختک آمد و هم جهان و هم ایران را با تعجب مواجه کرد. یادمان است که آن زمان اجماع جهانی در برخورد با ترامپ بود. به هرحال برخوردی که با برجام شد و امریکا به خاطر تسلط مالی که بر جهان دارد توانست به مسیرهای تنفس اقتصادی ما آسیب بزند. امر محسوسی که جامعه دید هم همین بود. در حوزههای سیاست خارجی، اشتغال، رشد اقتصادی، امید به آینده اقتصاد، صادارت و تجارت خارجی و ... همه آسیب دید؛ بنابراین باید این شرایط را در دوره دوم ریاست جمهوی آقای روحانی مورد توجه قرار داد.»
ظریفیان ادامه داد: «نکته دوم این است که روحانی در دوره دوم در اندازههای همان دوره اول ظاهر نشد. این درحالی است که انتظار میرفت با توجه به مشکلات ایجاد شده یک دولت قوی تر، منسجمتر و با استراتژی روشنتر و در عین حال با اتکا و ارتباط بیشتر با مردم تشکیل شود، اما این طور نشد. به هر حال در هر زندگی و یا در هر بخشی از تاریخ ممکن است که اتفاقات غیرمترقبه رخ دهد، اما مهم این است که افراد بتوانند این از این بحرانها عبور کنند. ضعف ارتباط بین دولت و مردم در دوره نخست نیز وجود داشت، اما به خاطر موفقیتهایی که به دست آوردند کمتر احساس میشود. در دوره دوم، اما به خطر وضعیت پیش آمده این ضعف ارتباطی بین دولت و حامیان دولت و بین دولت و جامعه ایجاد شد».
وی با تاکید بر اینکه «افکار عمومی در جامعه بی انصاف نیست و متوجه پیچیدگیها است» گفت: «با این وجود اگر مسائل را با این جامعه درمیان نگذارید سرمایه اجتماعی آسیب میبیند و دیدیم که این اتفاق رخ داد».
ظریفیان همچنین نقش رقبای دولت را نیز نادیده گرفت و گفت: «بعد از ضعف مدیریتی دولت، رقبای دولت نیز فرصت طلایی پیدا کردند. همانهایی که قبلا مخالف برجام بودند اگرچه میدانستند رویکرد ترامپ به دولت روحانی ربط ندارد، مدام دنبال دستاوردهای برجام گشتند. در وضعیتی که جامعه هر روز با محسوسات این وضعیت که مهمترین آن در حوزه اقتصاد و معیشت است، بیشتر مواجه شد. نارسایی اطلاع رسانی هم افزوده شد و نهایت سرمایه اجتماعی دولت صدمه جدی خورد».
این فعال سیاسی اصلاح طلب تاکید: «سه ضلع ترامپ، ضعف دولت و جسارت و بی انصافی رقبا یک ترکیبی را ساخت که به سبب آن امروز دولت از جهت حیثت اجتماعی در میان دولتهای گذشته با فاصله جدی دچار بحران شده است.»
وی در پاسخ به اینکه چرا خود روحانی سه ضلع را کنار هم ندیده مدام همه مشکلات را گردن تحریم و فشارهای بیرونی و داخلی میاندازند و به ادبیات و لحن خود که بعضا با توهین و تحقیر جامعه است، توجهی ندارد؟ گفت: «این را توجه داشته باشید که بر اساس سابقه تاریخ و روانشناسی ما، در زندگیها فردی و سیاسی معمولا پیروزیها صاحب دارد، اما شکستها نه. کسی مسئولیت شکستها را به عهده نمیگیرد و این به نحوی فرهنگ ما است. دولتهای مختلف نیز همین طور هستند. دولت روحانی هم از این امر مستثنی نیست. طبیعتا این فرافکنیها تا حدی به روان شناسی سیاسی و اجتماعی ما که همیشه یک غیر بزرگ میشود و کمتر از خود نقد میکنیم، ارتباط دارد».
ظریفیان همچنین گفت: «نکته دیگری که باید در نظر گرفت این است که در زندگیهای فردی یا حتی در نگاه کلان در عرصه سیاست وقتی شرایط سخت میشود، انتظام فکری، دوراندیشی در بیان و برخورد و حتی زبان بدن به خوبی مورد توجه قرار نمیگیرد. البته دولت از این جهت حتما نیازمند بازسازی گویش خود با مردم است. مثلا من اظهارات روحانی در ماجرای بنزین را بیش از آن که به پای میل به گفت: وگو با مردم از موضع بالا گذارم، ناشی از آسیب دیدن انتظام فکری میدانم.»
وی در پاسخ به اینکه آیا این امر پذیرفته است؟ گفت: «اصلا پذیرفته نیست. او میخواهد به ظاهر التیام ببخشد، اما نمیداند که این نوع گویش نتیجه عکس دارد و واکنشهای اجتماعی را هم داریم. حتما دولت نیاز دارد که از کمک مشاورانی در این حوزه استفاده کند. قطعا کسی به عمد نمیخواهد به خود آسیب بزند. باید مدیران ارشد جامعه یک جایی بیاموزند که که در شرایط سخت و خاص چطور با مردم گفتگو کنند و آن گفتگوها چقدر التیام بخش است. باید بدانند که اگر درست عمل نکنند ممکن است به جای التیام بخشیدن به اعتماد اجتماعی صدمه زده و گاهی اوقات هم ایجاد یاس یا خشم کنند».
بله اینها مسائل ملی است، نباید فرد احساس کند پاسخ دولت را میدهد، ملی است. ما در این شرایط سخت به کمک متخسصان جامعه شناسی، روان شناس اجتماعی، مردم شناسان، اصحاب رسانه که بیشتر حساسبت اجتماعی دارند، نیاز داریم و این را باید هر روز رضد کرد و برای بهتر شدن مساله از چه گویشی و رابطی با جامعه استفاده کنیم و اگر نکنیم بازخورد خلاف انتظار خواهد است.