*
سامان موحدیراد| هواداری فوتبال هم به رنجهای دیگر زندگیمان در این زمانه اضافه شد. چیزی که ساخته شده برای لذت بشر به لطف مدیریت ناب ایرانی حالا تبدیل شده به یک رنج مداوم و کشنده. تماشاگرانی که تا حد مرگ به جنون رسیدهاند و از شبکههای مجازی تا کف خیابان و سکوهای ورزشگاهها برای حفظ و نگهداری تیمشان یقه پاره میکنند و رگ گردنی میشوند اما با خونسردی آزاردهنده مدیران نالایق و کارنابلد مواجه میشوند. مدیرانی که دست نشانده مدیران نالایق دیگری هستند و در کنار هم چرخه معیوبی را تشکیل میدهند که نتیجهاش تیمهای باشگاهی با تاریخ بزرگ اما با بنیهای ضعیف است که هنوز یک زمین تمرینی، یک ورزشگاه و یک ساختار مدیریتی ندارند. تنها پیشرفت باشگاهداری در ایران در چهار دهه اخیر این است که در دهههای شصت و هفتاد مدیرعاملها تیم را در صندوق عقب ماشینهایشان به هم تحویل میدادند و حالا چیزی به اسم دفتر باشگاه دارند.
برای اینکه بدانیم چه چیزهایی موجب میشود هواداران استقلال یا پرسپولیس هر چند سال یکبار چنین عصبی و ناامید و عاصی شوند باید مسأله را در یک دایره بزرگتر ببینیم. سادهانگاری است که هواداران استقلال یا پرسپولیس بخواهند با شعار «وزیر پرسپولیسی-استقلالی» فکر کنند با رفتن وزیر یا اعوان و انصارش وضع این دو باشگاه خوب میشود. وزیر ورزش، اعضای هیأت مدیره و مدیرعامل همه چرخدندههای یک سیستم معیوب بزرگی هستند که چنان به هم پیچیده شده که شاید درست کردنش هم به این سادگیها نباشد. چرخه معیوبی که از شکلگیری باشگاه واقعی، باشگاه مردمی و خصوصی واهمه دارد.
نتیجهاش میشود موجودی صوری به اسم باشگاه فوتبال در ایران که از یک سو میلیونها هوادار با حجم بالای انتظارات دارد و از سوی دیگر به دلیل ماهیت صوری و دروغینش نمیتواند انتظارات این هواداران را برآورده کند. عجیب است که صنعت درآمدزایی مانند فوتبال چرخش در همه جای دنیا میچرخد اما به ایران که میرسد، علیرغم حجم بالای استقبال مردم بهعنوان مشتری از آن چرخش نه تنها نمیچرخد که همیشه چشم انتظار کمکهای دولتی است.
دلیلش البته برای همه ما واضح است. انحصارطلبی و تمرکزگرایی بالایی که در عرصههای مختلف دیده میشود و فوتبال را هم شامل میشود. دامنه این تمرکزگرایی حالا چنان زیاد شده که هواداران فوتبال را هم به خیابان کشانده و پلیس امنیت را به مقابله با آنها فراخوانده است. همین میشود که تماشای فوتبال هم زجرآور میشود. هواداری از تیمها هم مایه رنج ما میشود و تماشای پیکر نحیف تیم بزرگی که حالا بیصاحب روی زمین افتاده همه، حتی رقبایش را هم ناراحت میکند. رفتن فتحی و آمدن فتحاللهزاده دیگر حتی سادهترین هوادار استقلال را هم راضی نمیکند وقتی سیستم همچنان معیوب است. وقتی فتحی بیهیچ مجازاتی بابت کارهایش از باشگاه میرود و سال بعد مدیرانی باید جوابگوی پروندههایی مانند پرونده شفر باشند.
تا زمانی که تمامیتخواهان دست از خودخواهی خود برندارند در بر همین پاشنه میگردد.