به گزارش
«آزادی» ، البته اگر بخواهیم عادلانه به نمودارها و شرایط جوی بنگریم، بی شک به این نتیجه میرسیم که تعطیلی مدارس در روز سهشنبه بسیار دیرهنگام بود و میتوانست این اتفاق اگر نگوییم از روز شنبه، حداقل از روزیکشنبه رخ دهد؛ ولی تعطیلی دو روزه مدارس در هفته گذشته مانع اتخاذ این تصمیم شد و ریههای شهر از تردد سرویسهای مدارس و خودروهای والدین دانش آموزان و ماشینهای تک سرنشین در حجم انبوهی از دود و آلایندگی چروکیدهتر شد و اینبار کوه صفه کاملا تسلیم این شرایط بحرانی شد، بطوریکه تحت هیچ شرایطی قابل رویت نبود.
از روز شنبه دوم آذرماه آسمان اصفهان هر روز ابری به نظر میرسید درحالی که آنچه بر پهنه شهر گنبدهای فیروزهای خودنمایی میکرد بیشتر دود غلیظ بود تا ابرهایی که بخواهند پاییزمان را نمناک کنند و جالب اینکه این اتفاق درست یک هفته بعد از گرانی بنزین رخ داده است. با یک محاسبه سرانگشتی و اندکی چاشنی منطق به این نتیجه میرسیم که حتی بنزین لیتری هزار و پانصد تومان در بخش سهمیهای و سه هزار تومانی آزاد اصلا و ابدا نتوانسته مردم را از استفاده خودروهای شخصی منصرف و یا به استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی ترغیب کند.
انگار فقط قرار بود خبر گرانی بنزین را منتشر کنند و بعد از شهروندان به نشانه اعتراض اتوبانها و خیابانهای اصلی را مسدود کنند و در این بین شهروندان سرخورده از شرایط و عدم رسیدگی به نارضایتی هایشان به جان شهر بیافتند و بیش از ۳۰۰ میلیارد تومان به فضای شهری خسارت وارد کنند.
بعد هم همگی با هم خوش و خرم دست و رویشان را بشویند و از دو روز بعد در خیابانها با وسیله شخصی شان جولان بدهند تا مثل زمان ارزانی بنزین، شهر را زیر دود و ترددهای شخصی شان له کنند. البته همه اش تقصیر خودمان نیست، آموزشمان نداده اند و بدتر اینکه خودمان هم به دنبال آموزش نبودیم! یادمان ندادند و یاد نگرفتیم برای اعتراض مدنی دست به خشونت نزنیم و در برابر ناملایمات واکنش قهریه نشان ندهیم و به سرمایههای عمومی آسیب نرسانیم.
قصد تخریب و یا مقصر جلوه دادن معترضان را ندارم، چرا که هر کنشی را واکنشی است و در این سالها بسیار شاهد تخریب اعتماد عمومی بوده ایم و هر کسی از راه رسید اول اعتماد بدنه اجتماعی جامعه را زیر پا له کرد، بعد با دلیل و بی دلیل و صد البته بدون کار کارشناسی تصمیماتی اتخاذ کرد که نتیجه اش شکاف عمیق بین جامعه و مسئولان شد. غافل از اینکه ما همه در هرم مازلو، از یک جامعه هستیم که اثر رفتارهایمان بر تمام طبقات جامعه تاثیر میگذارد.
اصل سادهای که رسانه ملی البته اگر بتوانیم نامش را ملی بگذاریم از آن غافل است و این غفلت به سیاست کلی اش تبدیل شده، بطوری که در زمان ناآرامی ها، اخبار را به گونهای جلوه میدهد که انگار هیچ اتفاقی در حال رخ دادن نیست که اگر هست پای بیگانگان وسط است و بعد از ناآرامیها بدون وقفه تصاویر راهپیماییهای شهروندان در محکومیت اتفاقاتی که خود این رسانه منکر آن میشده را پخش میکند و اندک مخاطبان خود را نه تنها از دست میدهد بلکه بازهم به اعتماد عمومی ضربه میزند و حس نارضایتی مردم را بیشتر میکند.
اینکه هوای کلانشهرها آلوده است و خیلیها از آن غافل هستند میتوان به مقابله کردن مردم با سیستم قهریه نسبت داد و دیگر اینکه کمتر کسی رسانههای داخلی را برای کسب اطلاع از وضعیت آلودگی هوا انتخاب میکند و اگر هم انتخاب کند، آن را با اخبار روزهای قبل راستی آزمایی کرده و بیشتر مواقع برعکس آنچه دیده و شنیده است، عمل میکند.
متاسفانه این شیوه نابخردانه در تار و پود جامعه آموزش ندیده رخنه کرده و رسانههای یکسویه نهادینه شده و برای فرهنگسازی جهت مقابله با این فرایند اشتباه هیچ نهادی پیشگام و پیش قدم نمیشود و آموزش و پرورش نیز به عنوان بزرگترین و تاثیر گذارترین نهاد آموزشی در این حوزه عملکرد بسیار بسیار ضعیفی داشته و نتوانسته در این سالها نسلهایی تربیت کند که برای محیط زیست و ریههای شهرها مثمرثمر باشند.
نتیجه این شیوه نادرست در این سالها تعطیلیهای مکرر مدارس و پاک کردن صورت مساله افزایش آلودگی هواست. با این شیوه، بنزین حتی اگر لیتری پنج هزارتومان هم بشود، باز هم اتوبانها و خیابانها مملو از خودروهای تک سرنشین و مستهلک و فرسوده خواهد بود. خودروهای پرمصرف داخلی که آلایندگی فراوانی دارند تحت هر شرایطی آسمان کلانشهرها را با آلودگی تسخیر میکنند و ریههای فرزندان این سرزمین را بیشتر از پیش میفشارند.
با این حال فعلا نرفتن به مدرسه تنها راه حل ممکن است، هرچند اگر قرار باشد آینده سازان این سرزمین به مدرسه بروند و آموزش نبینند که چگونه مراقب محیط زیست و هوای شهرشان باشند و آموزش نبینند که چگونه نسبت به آنچه احساس میکنند مستحقاش نیستند اعتراض کنند، نرفتنشان به مدرسه خیلی هم مساله حاد و بغرنجی نخواهد بود.