* جریانات اصلاحات نسبت به صندوق رای و اصل انتخابات وفادار است/ چرا نمایندگان مجلس در جریان کمک‌های خارجی که مثلا به سوریه یا یمن می‌شود، نیستند؟/باید از خانم مرکل یاد بگیریم
پ
کد خبر : ۱۰۷۳۶
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰ -01 September 2019
 
 
حجت الاسلام دکتر محسن رهامی نماینده دوره های اول و دوم مجلس شورای اسلامی ،رییس بنیاد بین المللی صلح ، دبیر انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها و عضو شورای عالی اصلاح طلبان از جمله سیاستمداران اصلاح طلب است که تندروی و پیگیری مطالبات اصلاح طلبانه از طریق راهکارهای خارج از نظام را غیر موثر دانسته و معتقد است که برای پیگیری آرمانهای اصلاح طلبانه باید از تمام ظرفیت های موجود در نظام حداکثر استفاده کرد.به اعتقاد رهامی جلسه با اعضای شورای نگهبان ،مراجع قم و افراد شاخص جناح اصولگرا از جمله راهکارهای مناسب برای پیگیری مطالبات اصلاح طلبانه است.
 
محسن رهامی در یک گفتگوی مفصل که میزبان خبرنگاران «آزادی» بود به سوالاتی درباره درخواست اخیر محمد خاتمی ،نحوه حضور اصلاح طلبان در انتخابات و همچنین جلسه با چهره های اصولگرا پاسخ داد که مشروح این گفتگو در ذیل می آید:

این روز‌ها موضوعی که مورد توجه فعالان سیاسی قرار گرفته است پیشنهادی است که آقای خاتمی مطرح و در آن از واژه‌ی «فداکاری مردم» استفاده کرده اند. در ابتدا می‌خواستم ببینم که در مورد این درخواست آقای خاتمی چه نظری دارید و احیانا واکنش‌هایی که مردم به درخواست ایشان دارند برای انتخابات‌های آینده و بالاخص انتخابات اسفند ماه به چه صورت خواهد بود.


بنده هم متشکرم که فرصتی را فراهم کردید که بتوانیم با مخاطب‌های شما صحبت کنیم. تبریک هم می‌گویم که سایت «آزادی» را ایجاد کردید. هر چه از این رسانه‌ها بیشتر داشته باشیم می‌توانیم بیشتر اطلاع رسانی کنیم و مردم را در جریان بگذاریم کمک به انتقال اطلاعات، کمک به گردش اطلاعات و اخبار داشته باشیم و از این راه به توسعه پایدار جامعه و توسعه دمکراسی کمک کنیم. یعنی که شاید از مصادیق عمل صالح در شرایط فعلی جامعه ما، راه انداختن تاسیسات و نهادهاییست که بتواند اطلاع رسانی کند و به گردش آزاد اطلاعات کمک کند. متاسفانه صدا و سیما که بزرگترین و مهم‌ترین رسانه موجود است و می‌بایستی در اختیار حکومت و هم احزاب و گروه‌ها و تشکلات سیاسی و اشخاص باشد عملا کارکرد خود را از دست داده است و عملا اخبار به صورت یک طرفه و با یک قرائت به مردم منتقل می‌شود. از این حیث واقعا جای تشکر دارد که دوستان بدون کمک‌های مرسوم، کمر همت بسته و به نیاز‌های جامعه پاسخ داده اند.

و، اما در خصوص سوالی که مطرح کردید باید عرض کنم که اگر کمی عقب‌تر برگردیم یعنی به زمان مشروطه، از زمانی که جریان اصلاحات سیاسی در ایران مطرح شده، در واقع روش آن رفتن به سوی مردم و استفاده از آرا و نظریات مردم و تلاش برای احیای حقوق عامه از طریق صندوق‌های رای بوده است و هر روش دیگری مثل براندازی و یا انقلاب در چهارچوب این تعریف نمی‌گنجد. تا می‌رسیم به دوم خرداد و قضایای ۱۳۷۶ که تحت عنوان اصلاحات مطرح شد.

از همان اول هم جریان اصلاحات جناب آقای خاتمی بناشان بر این بوده که اگر قرار است تغییری صورت بگیرد یا اصلاحی در امور بشود می‌بایست با همان روش‌های مرسوم در قانون اساسی این عمل صورت پذیرد. یعنی از طریق انتخابات و صندوق رای محقق شود.

به طور مثال در انتخابات مجلس نهم که فضا در آن مساعد نبود و اکثر قریب به اتفاق نامزد‌های اصلاح طلبان رد صلاحیت شدند و بسیاری از جریانات اصلاح طلب حاضر به رای دادن هم نبودند، علاوه بر این که اصلا لیست هم نمی‌توانستن بدهند، با این حال آقای خاتمی رفتند و رای دادند؛ و با این اقدام خواستند بگویند که اصل صندوق رای را به عنوان روشی برای رسیدن به اهداف اصلاحات باید استفاده و حفظ کنیم.


آیا رای دادنشان در آن برهه نظر شخصیشان بود یا بر طبق تصمیم جمعی اصلاح طلبان صورت گرفته بود؟

در واقع خود ایشان با مشوتی که با دوستان کرده بودند قرار شد که پای صندوق‌های رای برویم و در عین حال هم طوری رفتار شود که تاییدی بر رد صلاحیت دوستان مثلا ددر تهران هم نباشد. مثلا این که رای مان را به صندوق یک شهری دیگری بریزیم.

این عمل ایشان دو محتوا را در برداشت. اول این که ما به رد صلاحیت دوستانمان اعتراض داریم و دوم این که اعلام کنیم اصل تقویت صندوق رای و مشی انتخابات از اصول غیر قابل تخطی اصلاحات و دمکراسی است؛ و در این دوره هم دوستان در مورد موضوع شرکت در انتخابات مواضع مختلفی اعلام کرده اند، از جمله این که مثلا انتخابات دیگر جواب نمی‌دهد یا شرکت مشروط که نظام باید دوستانمان را تایید صلاحیت کند و یا این که نظارت استصوابی حذف بشود. در این چنین شرایطی که جبهه اصلاحات می‌رفت که در معرض یک نوع نگاه نادرست و نامنطبق با اصول اصلاحات قرار بگیرد، آقای خاتمی قدری پیش دستی کردند. این که موضع خودشان را به عنوان کسی که نظرشان در جریان اصلاحات بسیار تاثیر گذار است اعلام کردند تا نشان بدهد که جریانات اصلاحات نسبت به صندوق رای و اصل انتخابات وفادار و علاقه‌مند است و در عین حال نگرانی‌هایی وجود دارد. در دوره قبل هم که ما خیلی تلاش کردیم از جمله در همین دوره دهم تعداد زیادی از دوستان ما که خیلی خبره و کار بلد بودند رد صلاحیت شده بودند، بنده لیستی تهیه کردم، پی گیری کردم هم از شورای نگهبان و هم از دولت که منتقل بشود به رهبری تا تایید صلاحیت این دوستان را بگیریم که در نهایت موفق نشدیم که تأییدیه خیلی از دوستان را بگیریم ومردم از حضور آن‌ها درمجلس دهم محروم شد؛ لذا این نگرانی‌ها وجود داشت، چونکه احساس می‌شد که در این رد صلاحیت‌های گسترده به طرفداران این نامزد‌ها ظلم شده است، آقای خاتمی از کلمه فداکاری استفاده کردند.

یعنی یک عده‌ای حقشان ضایع شده و به آن‌ها ظلم شده است و احتمال آن می‌رود که در آینده نیز این حق کشی صورت بپذیرد پس ما باید فداکاری کنیم وگرنه فداکاری کلا واژه‌ی مناسبی نیست.

خب برخی هم بیان کرده اند که به کار بردن این کلمه یعنی شرکت به هر قیمت نظر شما در این خصوص چیست؟

نه. ایشان در همان جا صریحا گفته اند که این به این معنی نیست که به هر قیمتی شرکت کنید. به هر حال می‌بایست یک میزانی از افراد قابل قبولی داشته باشیم.

اما کلمه فداکاری به این برمی گردد که اگر شما احساس می‌کنید که حقوقتان پایمال شده و به همه‌ی خواسته اتان نرسیده اید و چه بسا در این دوره هم بعضی و از جمله اصلاح طلبان به خواسته حداکثری شان ممکن است نرسند، اما برای حفظ مملکت و جلوگیری از حرکاتی که کشور را به سمت حرکت‌های براندازی می‌کشاند، حرکت‌هایی که اساس نظام و اساس قانون اساسی را قبول ندارند بیایند وسط.

پس ما در عین حال تلاش می‌کنیم که شرایط مورد نظر دوستان ما تامین بشود، صحنه را نباید وگذار کنی، یعنی این حرکت به معنی نفی این تلاش‌ها نیست. ما در جلساتی که با برخی فق‌های شورای نگهبان و برخی فق‌های قم و و افراد موثر و مقامات مربوط به رهبری تاکنون داشتیم، بار‌ها اعلام کرده ایم که شما برای حضور وسیع همه جریان‌های سیاسی، از جمله جریان اصلاحات شرایط مطلوب را ایجاد کنید ما هم به موازات این، مردم را تشویق به رای دادن می‌کنیم. ما نباید بگذاریم که در داخل اصلاحات جریانات غلطی موج بگیرند و در مقابل عمل انجام شده قرار بگیریم و نتوانیم مجموعه جریان را درست حرکت بدهیم.
 
 


آقای دکتر با توجه به فضای فعلی و مخصوصا اوضاع اقتصادی که بر کشور حاکم شده است و هم چنین مشاهداتی که مردم از نتایج ائتلاف اصلاح طلبان در مجلس و حمایتشان از دو دولت آقای روحانی داشته اند به نظر شما ممکن است که مردم رویکرد مثبتی به دعوت اصلاح طلب‌ها نشان بدهند یا خیر؟

فضایی که در پایان دوره‌ی اول جناب آقای روحانی فراهم شده بود یعنی در سال‌های ۹۴ و ۹۵ خیلی بهتر بود. به نظر من مردم امیدوار‌تر بودند. درباره امضای برجام و برداشتن تحریم‌ها به هر حال مردم امیدوار بودند که با همین شیب امور جلو برود و دولت بتواند قدم‌های مهمی بردارد و از آثار برجام ملت و دولت استفاده کنند. خب این نشد.

در نتیجه شاید بتوانیم بگوییم نسبت به آن سال‌ها فضا قدری نگران کننده‌تر است. اما این به این معنی نیست که ما مایوس شده باشیم. امیدواریم و به این حقیقت هم آگاهیم که به هر حال مسایل انتخابات کاملا فازی است. صفر و یکی نیست. باید ببینیم چه راهی جلوی پایمان است. ولی این که ما شرکت نکنیم و مردم هم شرکت نکنند و صندوق‌ها را ترک کنند چه پیش می‌آید؟ به هر حال انتخابات برگزار و مجلس تشکیل خواهد شد. اما ممکن است افرادی وارد مجلس بشوند که به مشکلات بیش از پیش دامن بزنند. مثل جبهه پایداری و سایر جریان‌های افراطی و عوامگرا، که خود از عوامل تشدید تحریم‌ها و بحران‌ها خواهند بود، همان جریانی که وقتی در قدرت بودندکشور را به این روز انداختند. بنابر این با یک ارزیابی درست به این نتیجه می‌رسیم که که اصل حضور در انتخابات و تلاش برای استفاده از این فرصت بیشتر به مصلحت جامعه است تا کنار کشیدن و ترک صندوق‌های رای.

بنابر این در این که ما نگرانی داریم و جدی هم هست شکی نیست، اما ما مایوس نیستیم. ما جلسات جدی شروع کرده ایم. شاخه‌ها و حلقه‌های مختلف اصلاحات به طور جدی دارند کار می‌کنند. شاید با کنترلی که دولت بر اوضاع پیدا کرده و دارد تا حدی تورم و قیمت‌ها را مهار می‌کند، ضربه اولیه‌ای که در ابتدای تحریم‌ها ایجاد شده بود، قدری کاسته شده و در صورتی که اتفاق غیر مترقبه‌ای رخ ندهد شیب اتفاقات به نفع مردم است. حالا از این به بعد در این چند ماه باقی مانده تا انتخابات، دولت و همه مسؤولین کشور می‌بایست بیشتر تلاش کنند تا فضا را برای رضایت عمومی و حضور بیشتر مردم در انتخابات مساعد‌تر کند. حالا آیا مثل انتخابات ۹۴ خواهد شد یا نه، نمی‌شود خیلی دقیق نظر داد امکان دارد حوادث جدیدی پیش بیاید، چون روزگار آبستن اتفاقات غیر قابل پیش بینی است و شرایطی که پیش خواهد آمد خیلی تاثیر گذار خواهدبود.

در انتخابات مجلس و دولت، اصلاح طلبان خواسته‌هایی داشتند که معیار و مصداق خواست مردم و بدنه‌ی میانی اصلاح طلبان بود. ولی در حال حاضر می‌بینیم که خیلی از آن خواسته‌ها و شعار‌ها محقق نشده یا در اساس به آن‌ها پاسخی داده نشده است که این هم دلیل دیگری بر دلسردی مردم شده است. آیا به جز همان دلیلی که ذکر کردید و نسبت به حضور نیرو‌های تندرو در مجلس هشدار دادید، نکات ایجابی هم وجود دارد که مثلا اگر همفکران شما وارد مجلس شوند امکان دارد چه اتفاقات مثبتی رخ دهد؟

ببینید مجلس دهم در شرایطی تشکیل شده که شدیدا مردم از اوضاع اداره کشور به خاطر حضور افراد تندرو نگران بودند. از توسعه فساد و تقریبا به نحوی نهادینه شدن فساد نگران بودند. دولت روحانی یعنی دولتی که مورد حمایت اصلاحات است و خصوصا مجلس و شورای شهر در چنین فضای تشکیل شد و قدم‌های مؤثری در ایجاد فضای آرامش و امید در کشور ایجاد شد.

تا این جا خب یک امر ایجابی مهم، ایجاد آرامش و کاهش تنش‌ها در روابط بین المللی و کاهش فساد بوده و یا حداقل کاهش رشد فساد در دولت اول روحانی حاصل شد، و نیز افشای بسیاری از مسایل فساد آمیز گذشته، البته اقدامات قوه قضاییه هم موثر بوده و در این زمینه بسیاری از مسایلی که به قوه قضاییه کشیده شده و پی گیری می‌شود مربوطه به این دوره نیست، بلکه بخش عمده‌ای از مسائل فساد مربوط به دوره‌های قبل است و ریشه در دولت‌های قبل دارد. در واقع ورود مجلس به مسایل مربوط به فساد و بسیاری از مسایل، در واقع طرح خواسته‌های مردم از طریق تریبون مجلس و ایجاد یک فضای آرامش در کشور.

فضایی که در اواخر دولت قبلی بر مجلس حاکم شده بود بسیار حاد و افراطی بود. توهین به مردم از طریق تریبون‌های عمومی، به هر حال فضای اهانت و توهین و تندروی به یک فضای آرامشی تبدیل شده است. خب آن شکافی که نگرانی ایجاد می‌کرد که می‌توانست به مسایل بسیار حادتری منجر بشود، شکاف بین مردم و نظام، شکاف بین اصلاح طلبان و نظام به مقدار زیادی اصلاح و ترمیم شده است، ما از این مجلس انتظار نداشتیم که معجزه کند در آن شرایط آن‌ها توانستند با فضایی که فراهم شد جریان اصلاحات و اعتدال را با حکومت آشتی بدهند که این آشتی آثار مثبتی در بهبود اوضاع و امیدوار کردن مردم داشته است، اگر در مورد برجام این مشکلاتی که با سرکار آمدن جمهوری خواهان به وجود آمد، این مشکل پیش نمی‌آمد، بهبود اوضاع اقتصادی ملموس بود، یعنی من فکر می‌کنم که اگر در واقع توقف فساد و برگرداندن پول‌های برباد رفته به خزانه، بستن بنگاه‌هایی از قبیل: بنگاه‌های ثامن الحجج و در واقع بستن منفذ‌های فساد و برگردان اموال غارت شده به خزانه و مردم و تعطیلی بسیاری از بنگاه‌هایی که منشا فساد بوده است این‌ها نقاط قوت بوده است مجلس هم در قانون گذاری تلاش خیلی خوبی دارد، من در حدی که با دوستان نماینده جلساتی داریم، می‌بینم که در واقع تلاششان این است که بیشتر به خواسته‌های مردم توجه کنند و بیشتر در واقع صدای مردم باشند، صدای توده‌ی مردم باشند، مرتب در شهرستان‌ها روستا ها، و در همین تهران در مناطق مختلف تهران، نشست‌های متعدد دارند، محله به محله میروند، ما خودمان در تعدادی از جلسات شرکت کرده ایم که تعدادی از نمایندگان مجلس یا اعضای شورای شهر با تعدادی از مسئولین محله به محله می‌روند می‌نشینند و خواسته‌های مردم را پیگیری می‌کنند و به دولت منتقل می‌کنند. وزرای دولت آقای روحانی تلاششان این است که وابستگی ما را از خارج کم کنند، لااقل به میزانی که به خودشان مربوط می‌شود در توسعه‌ی اشتغال و روی کار آمدن جوانان، در واق این امور تلاش‌های ایجابی است، اما خب می‌دانید دولت و مجلس به اندازه کافی دستشان باز نیست یعنی یک محدودیت‌هایی دارند مثلا در خصوص ارتباط با کشور‌های دیگر خب نمایندگان نظرشان نظری دیگری است، آن‌ها حتی پیشنهاد دادند که نمایندگان مجلس ما با نمایندگان کنگره‌ی آمریکا مذاکره داشته باشند.
 
 


البته از کسانی که این پیشنهاد‌ها را دادند توسط شورای عالی امنیت ملی شکایت شد.

نمی‌شود گفت که مجلس کم کاری کرده است ما سرراه مجلس مراجعی، چون شورای نگهبان مجمع تشخیص و نهاد‌های نظارتی داریم عملا مجلس را از آن کارایی لازم پایین اورده است.

این که نماینده‌ی مجلس می‌خواهد نظرش را بگوید که یکی از راه‌های حل مشکل، رفتن و به مذاکره نشستن است حالا ممکن است شورای عالی امنیت ملی نظرش این نباشد، اما معنیش این نیست که کار نمایندگان خلاف است من فکر می‌کنم باید برگردیم به آن پارلمانی که در قانون اساسی تصویب شده که هر نماینده‌ی مجلس در مقابل همه‌ی ملت مسئول است و حق دارد که در تمامی مسایل کشور نظر بدهد و در خصوص نظراتی که می‌دهد مصونیت دارد اگر نمایندگان مجلس راه کاری ارائه می‌دهند در خصوص همان راهکار‌هایی که ارائه دادند و در ایفای وظایف نمایندگیشان است طبق صریح اصل ۸۶ و ۸۴ قانون اساسی و سایر اصل قانون اساسی، دیگر نمی‌شود او را تعقیب و پی گیری کرد و مثلا یک نماینده مجلس می‌آید در مورد حساب‌هایی که به عنوان سپرده قوه قضاییه داشته است نظر می‌دهد، که حساب یک حساب دولتی است باید اولا با سه امضا باشد و در خزانه باشد و حساب به اسم شخص نباشد، بعد می‌آیند همین نماینده را تحت تعقیب قرار می‌دهند این کار‌ها باعث می‌شود که مجلس از ان جایگاهی پیش بینی شده، تنزل کند، حالا صرفنظر از این که نماینده اصلاح طلب باشد یا اصول گرا باشد، یا صراحت اصل ۸۰ قانون اساسی صراحت دارد گرفتن و دادن وام یا کمک‌های بدون عوض داخلی و خارجی به هر دولتی باید به تصویب مجلس باشد، خب نمایندگان ما اصلا در جریان کمک‌های خارجی که از طریق ایران، مثلا به سوریه یا یمن می‌شود، در جریان هستند؟ صرفنظر از این که خوب یا بد است من نمی‌خواهم الان نظر بدهم چه بسا که این‌ها اصلا موثر هم باشد، این‌ها باید به مجلس بیاید و نمایندگان مردم رای بدهند، ولی مجلس از بسیاری از امور در چهار چوب قانون اساسی کنار گذاشته می‌شود. من گاهی از نمایندگان محترم می‌پرسم که مثلا امسال در بودجه قرار است چند میلیارد به حزب الله کمک کنیم یا به سوریه یا یمن کمک کنیم؟ می‌گویند که ما خبر نداریم. خب قانون اساسی می‌گوید که هر کمکی خارجی از بودجه عمومی از درآمد مملکت باید صد در صد با تصویب نمایندگان ملت باشد و یک ریال نمی‌شود بدون تصویب نمایندگان مجلس در خزانه دخل و تصرف بشود ببینید خب شما از این مجلس چه انتظاری دارید؟ ما در چهار چوب قانون اساسی خیلی انتظار داریم که همین چهارچوب قانون اساسی هم نمایندگان بخواهند عمل کنند کلی محدوده برایشان مشخص شده و یا بعضا یه خاطر این که بعدا رد صلاحیت نشوند سکوت می‌کنند و این فضا باعث شده که هر مجلسی تشکیل شده آن انتظاری که مردم از پارلمان دارند در قد و قامت پارلمان‌های دنیا این امکان پذیر نمی‌شود.

شما خودتان می‌فرمایید که هر مجلسی تشکیل بشود ممکن است همین آفت‌ها گریبانگیرشان بشود برای جلوگیری از وقوع دوباره این افت‌ها، اصلاح طلبان راه کاری دارند یا همچنان منفعل خواهند بود؟

یک بخشش که در همین قانون اساسی هست که ما در واقع بیایم نمایندگان قوی تری بفرستیم تلاش کنیم نمایندگان شجاع تری بفرستیم که در مقابل این فشاره عقب نشینی نکنند یک بخش برمی گردد به ابن موضوع که نمایندگان نگرانی رد صلاحیت‌ها را نداشته باشند یعنی حیطه‌ی آن نظارت استصوابی را کاهش دهیم. البته باید بگویم که همه موارد دست ما نیست.

آن دو تا لایحه معروف در زمان آقای خاتمی به همین منظور تهیه شد، اما متوقف شد و انجام نشد و یک بخش هم به احزاب بر می‌گردد که که ما اگر احزاب قوی تری داشته باشیم خیلی موثر است. حکومت در داخل خودش باید رقیب داشته باشد نه خارج از خودش.

فرض کنیم در دول غربی حزبی که سر کاراست یک حزب دیگر را به عنوان دولت سایه است در کنار خود می‌بیند که اعمال دولت را نقد می‌کند، آن حزب رقیب هم خودش تلویزیون دارد خودش تریبون رسمی دارد و علاوه بر رسانه، امنیت و ازادی کافی دارد و حکومت را رصد و نقد می‌کند. یکی از راه‌های مهمی که من فکر می‌کنم که باید اصلاحات به آن فکر کند این است که تلاش کند احزاب قوی تشکیل بدهد احزاب در واقع پشت سر نماینده‌ها قرار بگیرند و آن‌ها از نماینده‌ها بخواهند و احزاب آن قدر قوی باشند که حکومت بتواند روی آن‌ها حساب کند و بدون آن‌ها نتواند کشور را اداره کند. مثلا در آمریکا هر کاری را که آقای ترامپ بخواهد نمی‌تواند انجام بدهد اگر حزب دمکرات بتواند تعداد بیشتری از کرسی‌ها را تصرف کند می‌تواند قوی‌ترین شخص آمریکا را که همان رییس جمهور است و فرمانده‌ی کل قواست استیضاحش کنند. خطر استیضاح به هر حال وجود دارد خطر کنترل مصوبات دولت وجود دارد. حالا اگر ایشان می‌آید مصوبات مجلس را وتو می‌کند دفعه‌ی بعد با تعداد بیشتری می‌توانند جلوی وتو را بگیرند.

یعنی راه کار‌هایی پیش بینی شده که قدرت کنترل شده است و پارلمان تا حدی حرف اول و آخر را بزند در قانون اساسی ما به لحاظ نوشتن برخی از این نکات تعبیه شده است، اما در عمل به تدریج عقب نشینی شده است اصلا مجلس اول یا مجلس دوم که من حضور داشتم، که نخست وزیر می‌بایستی از مجلس رای می‌گرفت، ارتباط دولت خیلی بیشتر از حالا بود آقای موسوی می‌آمدند در جلسات می‌نشستند بحث‌ها راگوش می‌کردند دولت حداقل با مجلس هماهنگتر بود، از نظارت استصوابی هم خبری نبود و نمایندگان این اندازه نگران رد صلاحیت خود نبودند.


شهید رجایی در مجلس گفتند که من فرزند مجلس هستم. دولت فعلی خودش را نه تنها فرزند مجلس نمی‌داند بلکه در بسیاری از امور حتی با مجلس مشورت هم نمی‌کند!

دولت‌های اول انقلاب خودشان را فرزند مجلس می‌دانستند. نهاد‌های خارج از دولت هم آن قدر قدرت نداشتند که تنه به تنه دولت بزنند. الان نهاد‌ها و بنگاه‌های اقتصادی مثل مثلا بنیاد مستضعفان یا ستاد اجرای فرمان امام یا بنگاه‌هایی که زیر نظر بعضی نهاد‌های نظامی هستند آن قدر قوی هستند که مثل یک وزارت خانه عمل می‌کنند و هیچ حساب و کتابی هم به دولت نمی‌دهند، اوایل انقلاب این مسایل نبود مجلس قدرت تصمیم بیشتری داشت و فکر می‌کردند که اگر بخواهند کاری بکنند باید با مجلس کنار بیایند.

در چند سال اخیر ما شاهد هستیم که رابطه برخی از اعضای اصلاح طلبان با حاکمیت مجددا برقرار شده است. مصداقش جلساتی است که با یکسری از افراد اصولگرا در زیر مجموعه یکی از مراکز تحت نظررهبری برقرار شده است. این سطح از فعالیت را شما تا چه حد اثرگذار می‌بینید؟

سوال خوبی مطرح کردید که به سوال قبل برمی گردد. ببینید قضایایی که سال ۸۸ و ۸۹ پیش آمد در کل مجموعه اصلاحات احساس نگرانی جدی‌ای ایجاد کرد. فاصله‌ای که بین جریان اصلاحات با حاکمیت ایجاد شده بود و این که حرف‌های ما مستقیم به رهبری و مرکزیت نظام و حاکمیت منتقل نمی‌شود، اگر خواسته‌ها و دیدگاه‌های ما مسقما و بدون واسطه به گوش مقامات بالاتر نرسد می‌تواند آفات خیلی جدی داشته باشد، فاصله‌ها نقش خیلی مهمی در سوء تفاهم داشتند.

افرادی هم از این فرصت سوءاستفاده میکردند، افراد فرصت طلب که نه طرفدار نظام بودند و نه طرفدار اصلاح طلبان شرایطی فراهم کردند که اصلا نه مناسب اصلاح طلبان بود و مناسب مسولین نظام، خوب ما فکر کردیم که هزینه سنگینی این فاصله‌ها بر ملت تحمیل می‌کندد. با دوستان جلساتی داشتیم که می‌بایست خودمان نزدیک بشویم به مراکز اصلی تصمیم گیری در نظام.

آقای دکتر اگر می‌شود به جزییات هم اشاره کنید این که پیشنهاد از کجا شروع شد چه کسانی مطرح کردند و چه مراحلی را دارد طی می‌کند؟

این نوع ارتباطات باید دو طرفه باشد، یعنی ما علاقمند باشم و مسئولین نظام بخواهند و آن‌ها هم علاقه‌مند باشد. قبلا این گرایش در هیچکدام از طرفین نبود. در جلسه‌ای که ما برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ داشتیم و به عنوان شورای مشورتی در این جلسات شرکت می‌کردیم. آنجا نظریه اکثر اصلاح طلبان این بود که روی یک شخص مشخص اتفاق نظر داشته باشیم و مشخصا نظر با آقای خاتمی بود و اگر ایشان نشد طبیعتا کاندید نداریم و نمی‌توانیم شرکت کنیم. قبل از آن آقای خاتمی در دماوند به مجلس نهم رای داده بودند و برخی از دوستان شدیداً گله‌مند بودند. در همان جلسه که جمعی از تاثیرگذاران اصلاحات حضور داشتند، من عرض کردم خوب اگر نشد باید چه کاری بکنیم؟ گفتند شرکت نمی‌کنیم. من گفتم که خب نمی‌شود که خودمان را از صحنه حذف کنیم. می‌بایست برویم سراغ افراد دیگر و آقای هاشمی را مطرح کردم. از آن جایی که اصلاح‌طلبان نسبت به آقای هاشمی زاویه داشتند و قضایای عالیجناب سرخپوش و دیگر مسایلی که یادتان هست دیگر، در مجلس ششم به آقای هاشمی ضربه‌های جدی وارد شد و به هر حال حرمتشان حفظ نشد وکنار کشیدند. در آن فضا وقتی اقای هاشمی را مطرح کردم آقایان نگران شدند

به عنوان کسی که به هر حال در گذشته در دفاع از اصلاحات مثلا در قضیه آقای نوری من وکیل ایشان بودم در قضیه کوی دانشگاه وکیل دانشجو‌های سال ۷۸ بودم و در واقع فشار‌هایی که به من وارد شده بود به هر حال فکر نمی‌کردند که یک همچنین کسی بیاید یک چنین پیشنهادی بدهد و بعدش گفتند که خب اگر ایشان نشد چی؟ گفتم آقای ناطق نوری. خب شاید در این جلسه اولین بار بود که من آقای ناطق را مطرح کردم. چون قبل از آن هم من با آقای ناطق و دوستانشان صحبتی داشتم که اگر فضایی به وجود آمد شما بیایید. گفتند خب اگر ایشان نشد چی؟ من آمدم جلوتر گفتم آقای عارف یا روحانی. روحانی آن موقع البته جدی نبود. خب من تا آقای ولایتی هم شایدآمدم. آن جمع خیلی بهشان بر خورد.

یادم است یکی از دوستان که نمی‌دانم راضی باشد یا نه که اسمش را ببرم گفت: آقای رهامی اصلاح طلبی با سازش کاری فرقش چیست؟

گفتم والا ما هم مثل شما فکر می‌کردیم، اما شرایطی که پیش آمد مخصوصا موقعی که من در آلمان در بودم روش حکومت داری آنان را دیدم از نزدیک انتخابات آلمان را و تدبیرخانم مرکل را پیگیری می‌کردم از اول ۲۰۰۴ که ایشان آمده انتخابات ایشان را و کنار آمدن با رقیبشان را پی گیری می‌کردم و هم چنان هم پی گیری می‌کنم خیلی برایم جالب بود.

گفتم این‌ها خیلی بهتر کار می‌کنند ما حداقل به اندازه‌ی خانم مرکل که باید بتوانیم ائتلاف ایجاد کنیم. آقای خاتمی در آن جلسه تایید نکردند و رد هم نکردند. فرمودند: این پیشنهاد آقای رهامی قابل تامل است. به هر حال جلوی فشار را گرفت. به هر حال کار را شروع کردیم با دوستان دیگر هم که اصلا موافق نبودند من خدمت مراجع قم رسیدم بعد از آن روز با آقای ناطق آقای قمی با آقای رفیقدوست رفتم صحبت کردم با آقای باهنر صحبت کردم و خدمت آقای خاتمی چند جلسه‌ای رسیدیم. دوستان یواش یواش به این سمت آمدند.

شما اگر ببینید برای چهارمین دوره انتخابات شورای شهر هیچ کدام از دوستان حاضر نشدند مسئولیت ستاد را بگیرند گفتند گرم کردن تنور برای اصول گرایان است. ما رای نمی‌آوریم. حتی یک زمانی آقای دکتر نجفی به من گفت: وقتی شما برای شورا فراخوان دادی و ستاد راه انداختی و برای شورای چهارم لیست تهیه می‌کردی، آقای کرباسچی به من گفتند که اگر یک نفر از این لیستی که رهامی آماده می‌کند، برود شورای شهر من اسمم را عوض می‌کنم!

خب ۱۴ نفر از لیست ما رای آورند بنده به چند نفر از دوستان گفتم که، چون اول هم رییس کمیته‌ی انتخابات شورای چهارم بودم رییس ستاد هم شدم. هیچ کسی هم حاضر نشد به ما جایی بدهد و جلسه در دفتر من انجام می‌شد بیرون هم هر جا صحبت می‌شد می‌رفتند صحبت می‌کردند که محل ندهید به این‌ها.

می‌خواهم بگویم که فضای سال‌های ۹۰ و ۹۱ این طوری بود، بعد که ما آمدیم یک حسینیه‌ای را در پیچ شمران راه انداختیم که بتوانیم در فضای مذهبی فعالیت بکنیم، بعضی از دوستان با ما مخالفت می‌کردند که این حرکت شما، یعنی لیست برای شورا تهیه کردن و یا راه انداختن این جلسات تایید عملکرد نظام است.

از آقای خاتمی خواهش کردیم که بیایند و آقای خویینی‌ها آمدند وخیلی از اصلاح طلبان و دوستان دیگر در آن جلسات مذهبی شرکت میکردند.

نمی‌خواهم بگویم همه‌ی نقش رابنده انجام دادم، ولی من خصوصا تجربه‌ای در چند سال کار تحقیقی و زندگی در آلمان و تحقیقاتی که در آمریکا و خیلی کشور‌های دیگر داشتم و از نزدیک انتخاباتشان را بررسی کردم. کتابخانه بزرگ و کم نظیر کنگره امریکارفتم و تحقیق کردم. سوئد را چند سری رفتم روی حکومت داری آن‌ها کار کردم دیدم این‌ها خیلی بهتر از ما کار می‌کنند با هم فکری هم خیلی بهتر مشکلات را حل می‌کنند. اهداف آن‌ها هم شبیه اهداف ماست، یعنی همین اصلاحات است، ولی با همفکری با تعامل آن‌ها فاصله اشان را با رقیب خیلی کم می‌کنند من انتخابات آلمان را مثال زدم وقتی که احزاب رای لازم را برای تشکیل کابینه به دست نیاوردند به جای این که مردم را دعوت کنند به خیابان که بیایید شعار بدهید و تظاهرات انجام بدهید با رایزنی ائتلاف کردند. حرف من این بود که روی آسفالت خیابان دمکراسی محقق نمی‌شود. اهداف دمکراسی با همفکری در اتاق فکر محقق می‌شود، پس از انتخابات در ۲۰۰۴، خانم مرکل سه هفته با آقای شرودر، رقیب خود، جهت تشکیل دولت ائتلافی، پشت در‌های بسته همفکری می‌کردند، به خبرنگاران می‌گفتند خیلی هیاهو نکنید، مردم را دعوت به حوصله وتحمل میکردند، نشستند مشکل را پشت در‌های بسته با هم حل کردند، خانم مرکل یکی از قوی‌ترین دولت‌های اروپا را با این همین روش تشکیل داد. اکنون برای سومین بار خانم مرکل صدر اعظم آلمان شده یعنی اگر این سه دوره تمام بشود می‌شود ۱۵ سال. خب با همین روش ما شروع کردیم آرام آرام کار کردن، یکی از نتایج کار ما شورای چهارم که آن لیستی که در فضای نامناسب ۵۰ درصد کرسی‌های شورای شهر را بدست آوردیم.

در مورد ریاست جمهوری هم، یک کمیته‌ای جناب آقای خاتمی و شورای مشورتی موافقت کردند ایجاد کردیم به نام کمیته حکمیت بین آقای عارف و روحانی، خب آقای هاشمی هم خیلی کمک کردند دوستان دیگر هم کمک کردند تا به نظر واحد برسیم.

در آن کمیته‌ی حکمیت چه کسانی حضور داشتند؟

بنده بودم، آقای دکتر نجفی، آقای جمشید انصاری، خانم ابتکار و یکی دونفر دیگر بودند ما انتخاب شدیم برای کمیته.

بعد یک هیئت ارزیابی آرا هم که آقای آخوندی و آقای زنگنه مسؤول آن بودند تشکیل شد که از استان‌ها و شهرستان‌ها ارزیابی کنند که با ما اطلاعات بدهند که ما به کدام سمت برویم ودر نهایت در جمعبندی نهایی به آقای روحانی رسیدیم.
در مورد مجلس دهم هم، همین همفکری و همکاری داشتیم، بنده بعنوان مسؤول کمیته رایزنی، ملاقات‌ها ورایزنی‌های متعدد داشتم، ما در قم خدمت آیةالله مومن رسیدیم و جلسه خوبی برگزار شد خدا رحمتشان کند. با این که کسالت داشتند نزدیک به ۴ ساعت نشستند پای صحبت‌های ما که علاوه بر مسائل کلان ملی، برای مجلس دهم تلاش داشتیم تعداد بیشتری از دوستان تایید صلاحیت بشوند. آیت الله یزدی در شرایطی آمد توی جلسه ما که من فکر می‌کنم که با ویلچر ایشان را آوردند به جلسه و با همین کسالت نزدیک به دو ساعت نشستند پای صحبت‌های ما خیلی هم پسندیدند گفتیم ما تلاش می‌کنیم تا این فاصله را کم بکنیم. آقای مومن فرمودند که‌ای کاش این نوع حرکات را ۸۸ داشتید که اصلا آن وقایع اتفاق نمی‌افتد البته هم ایشان هم آقای یزدی انتقاداتی هم داشتند به ما و مجموعه اصلاحات. می‌گفتند که شما نباید می‌گذاشتید فاصله آقای موسوی آقای کروبی با رهبری ایجاد بشود بالاخره این‌ها باید در نظام باشند ما هم توضیحاتی دادیم

آقای مومن تاکید می‌کردند که این حرکت را ادامه بدهید و این روش رایزنی و همفکری را خیلی تحسین کردند. ما همچنین با تعدادی از اعضای دیگر شورای نگهبان جلسه در گذشته و اخیر داشتی. چند وقتی هم هست که جلساتی در دفتر جناب آقای ابوترابی فرد و با ابتکار ایشان در حال برگزاریست.

در این نشست چه کسانی شرکت می‌کنند؟

شاید برخی‌ها خودشان در مصاحبه‌ها گفتند. مثلا اقای زاهدی وزیر علوم دولت آقای احمدی نژاد که الان رییس کمیسیون مجلس هست همچنین آقای حسینی وزیر ارشاد دولت قبل و یک تعدادی دیگر هم که شاید راضی نیستند اسمشان منتشر بشود. البته این که من گاهی مصاحبه‌ای می‌کنیم که جریان اصلاحات و مردم در جریان امور قرار بگیرند و بدانند که یک جریانی در پشت پرده نیست.

بهرحال بنظر ما برای حل مسایل در داخل خانه به غیر از گفتمان و رایزنی به راه دیگری ندارد، افرادی مثل بنده که به عنوان کسی که وارد دهه‌ی شصت زندگی ام شده ام وبیش از چهل سال است سیاست ورزی می‌کنم، من دوره اول یعنی سال ۵۸ که کاندیدا شدم برای مجلس ۲۶ ساله بودم و رای آوردم رفتم مجلس، اما حالا شصت را رد کرده ام. به عنوان کسی که بنیاد صلح را راه انداخته ام صلح برای همه، از آن طرف تحصیلات من حقوق است به عنوان یک استاد حقوق دارم تدریس می‌کنم، نشست‌هایی هم که رفتم در آلمان در آمریکا و چین و سوئد و کشور‌های دیگر، در همایش‌های حل منازعات و راه‌های رسیدن به صلح شرکت کرده ام، در تعدادی از دانشگاه چین رفته ام در خصوص روش‌های صلحی اسلام چطور اسلام روش‌های مدارا و صلح دارد مقاله ارائه کرده ام، حداقل افرادی مثل من نمی‌توانیم روش‌های دیگری را توصیه کنیم، ولی خب عده‌ای نقد خیلی جدی بر ما وارد می‌کنند، می‌گویند روش‌های دیگر بهتر جواب می‌دهد، ما هم که نرفته ایم جلوی روش‌های دیگری را بگیریم ما فقط توصیه می‌کنیم و حرف هامان را به مردم عرضه کنیم انتخاب این مسیر‌ها را بگذاریم مردم خودشان انتخاب کنند .. ما نباید روش هایمان را به مردم تحمیل کنیم. این خیلی نکته‌ی مهمی است.

بنده هم در قضیه کوی دانشگاه در سال ۷۸ وکیل حدود ۴۰۰ از دانشجو یان آسیب دیده بودم، و از نزدیک دیدم که فضای خشونت چه اندازه باعث آسیب دیدن فضای دانشگاه‌ها و دانشجوهایمان شد. در همان قضایای در سال ۸۸ هم خشونت‌ها به فضای سیاسی کشور و خصوصا دانشگاه‌ها چه اندازه آسیب وارد کرد، من وکیل بعضی از مسئولین ستاد آقای مهندس موسوی بودم و ملاقات‌های که توی زندان با این‌ها داشتم و خانواده هایشان را دیدم خب دیدم که چه هزینه‌هایی به افراد و خانواده‌ها وارد شده و مشکلاتی برای بسیاری از خانواده‌ها وارد شد به هر حال مسئولیتی که به عهده اصلاحات است این است که هزینه اصلاحات را کاهش بدهد، باید سود و هزینه با هم تناسب داشته باشد، یعنی ما چه هزینه‌ای می‌کنیم و چه به دست می‌آوریم خب روشن است که انسان هر چه رشد می‌کند و با کشور‌ها و دانشگاه‌های دنیا تضارب و تبادل آرا پیدا می‌کند به روش‌های بهتر و مناسبتری می‌رسد.

آقای دکتر حالا من یه سوالات دیگری دارم ولی، چون وقتتان را زیاد گرفتیم دیگر آن‌ها را مطرح نمی‌کنم فقط اگر نکته‌ای هست که خودتان تمایل دارید و به نظرتان قابل بیان است بفرمایید.

-متشکرم مطالب گفته شد، انشاءالله در فرصت دیگر بقیه حرفهایمان مطرح میکنیم.

با توجه به اینکه شما وکیل دانشجویان آسیب دیده در وقایع کوی دانشگاه در سال ۷۸ بودید چه نظری درباره مناظره اخیر و جنجالی اقای زاکانی و تاج زاده دارید؟

در این خصوص مسائل ناگفته فراوانی هست که شرایط خودرا می‌طلبد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: