به گزارش
«آزادی» پوریا فیروزنژاد: مرزبندیهای کلاسیک میان دو جریان سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا مدت زمانیست که دستخوش تغییر شده است، ائتلافهایی که تا مدتی پیش درون تشکیلاتی شکل میگرفت در چند انتخابات اخیر به ائتلافهای بین دو جریان تغییر شکل داده است. در این میان طیفی از سیاسیون تحت عنوان مستقلین یا اعتدالیون هم ظهور و بروز بیشتری یافتند که بنا به موقعیت گاه به اصولگرایان و گاه به اصلاح طلبان نزدیک میشوند. همنشینی لیدرها و ریش سفیدان دو جریان هم حتی دیگر تابو نیست و گاه و بیگاه شاهد آن هستیم.
اما این تغییر مرزها و این همنشینیها را در چه قالبی باید تفسیر کرد؟ آیا نوعی از محافظه کاری در بین سیاسیون ایرانی شکل گرفته که فراتر از جایگاه اصولگرا یا اصلاح طلب بودن به آن متوسل میشوند؟
ابراهیم فیاض، جامعه شناس سیاسی، به خبرآنلاین میگوید «محافظهکاری ایرانی از تقابل با رادیکالیسم در هر دو جناح، برخاسته است.» بهزعم او نسل جدید و جوان سیاستورزان ایرانی به زودی نهادهای قدرت را در اختیار خواهند گرفت؛ افرادی که فیاض آنها را تکنوکراتهای بومی لقب داده است. او افرادی نظیر سورنا ستاری و محمدجواد آذری جهرمی را از این دسته میداند.
مشروح گفتوگوی خبرآنلاین با ابراهیم فیاض، استاد جامعهشناسی را در ادامه بخوانید؛
*******
آقای فیاض! تغییر مرزهای بین دو جریان سیاسی چقدر ریشه در محافظه کار شدن سیاسیون ایرانی دارد؟ اساسا محافظه کاری در ایران چطور تعبیر و تفسیر میشود؟ مشابه همان است که در در سیاست غرب از آن تفسیر میشود؟
محافظه کاری در ایران را باید درواقع «تقابل با رادیکالیسم» تعریف کرد. بدین معنا افرادی که از آرمانهای بدوی دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا فاصله گرفته اند به دلیل به بن بست رسیدن این دو گفتمان بوده است.
اصولگرایی و اصلاح طلبی در ایران مرده اند
میتوان گفت که اصولگرایی و اصلاح طلبی در ایران مردهاند. از این رو این افراد نه به عنوان اندیشه یا دغدغه بلکه به عنوان تاکتیک به اتخاذ مواضع محافظه کارانه روی آورده اند تا خود را همچنان در قدرت حفظ کنند.
محافظه کاری در ایران یک تاکتیک است /آرمانهای اصولگرایان و اصلاح طلبان برباد رفته است
دلیل این گرایش به سمت محافظهکاری را چه میدانید؟
مهمترین عامل آن شکست خوردن اصولی است که این افراد پیشتر آن را دنبال میکردند و از این حربه بهعنوان تاکتیک استفاده میکنند. اکنون بخش عمدهای از اصلاحطلبان و اصولگرایان در حال گرایش به سوی محافظهکاری هستند چراکه آرمانهای خود را بر باد رفته میبینند.
شاید رئیس جمهور بعدی یک تکنوکرات بومی باشد
ظهور و بروز چنین جریان و طیفی از سیاسیون چه تغییراتی را در معادلات سیاسی کشور ایجاد خواهد کرد؟
افرادی اکنون به دنبال گذار از جریانهای سنتی سیاسی ایران هستند و در واقع نوعی تکنوکراسی بومی در حال ظهور است. مجلس آینده را میتوان دنبالهروی تکنوکراسی بومی دانست و رئیسجمهور آتی نیز ممکن است یک تکنوکرات بومی باشد.
آذری جهرمی و سورنا ستاری نمونه تکنوکرات بومی هستند
تعریف این تکنوکراسی بومی از نگاه شما چیست؟ به چه جریان یا افرادی اطلاق میکنید؟
ببنید روش این افراد و این طیف را میتوان ذیل جریان فردگرایی وابسته به شرایط ژئوپلتیک کشور تعریف کرد. برای نمونه افرادی نظیر سورنا ستاری، مهرداد بذرپاش و محمدجواد آذری جهرمی نمونههای عینی ظهور چنین جریانی در کشور هستند. اگر به عمل این افراد نگاهی بیندازید متوجه میشوید که آنها تکنوکراتهای بومی هستند که قصد دارند تا کارهای زمین مانده در کشور را پیش ببرند.
تکنوکراتهای بومی را باید هاشمیهای متاخر نامید
اولویت نخست آنها هم متوجه عملگرایی است بنابراین میتوان این جریان را پراگماتیسم نیز لقب داد. من این افراد و تکنوکراتهای بومی را هاشمی رفسنجانیهای متاخر میدانم.