* کاش همه مسئولان ما دیپلمات بودند!
کد خبر : ۱۰
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۵ -03 January 2016
این روزها که دولت و مخالفین از باب  تحقیر، همدیگر را تحریم و تهدید و عموما منفعت مردم و کشور را در این نزاع درونی قربانی می کنند،بد نیست از آنان خواست که برای مدت کوتاهی هم که شده «آیین دیپلمات بودن» بیاموزند تا به جای قربانی کردن منافع ملت، شکوفا کننده باشد. ممکن است بپرسید وسط این نزاع ها چرا آیین «دیپلمات بودن» بیاموزند؟ توضیح میدهم.

برای اینکه یک دیپلمات می آموزد که با محاسبه حرف اضافه حرف بزند. به او می آموزند که هر حرف او و هر کلامش بر منافع ملی مردمش و کشور مستقیما تاثیر می گذارد. دیپلمات باید بیاموزد که چه بگوید و چه نگوید. کجا بگوید و کجا نگوید؛ کم بگوید یا زیاد و... کاش همه مسئولان دیپلمات بودند تا با محاسبه حرف اضافه سخن بگویند. کاش می دانستند که سخنان و عبارات آنان، مستقیما بر منافع مردم کشورشان تاثیر می گذارد. کاش می دانستند که نزاع های بی حاصل آنان کاهنده منفعت مردم است. 

به یک دیپلمات می آموزند که به نفع مردم کشورش و برای ملتش در محیط بین الملل، اجماع سازی کند؛ به او آموزش می دهند که زبان و فرهنگ دیگران را بیاموزد تا بتواند با آنان تعامل کند و قادر باشد آنان را قانع کند به انجام آنچه برای ملتش لازم و مفید است. یک دیپلمات اگر نتواند با دیگران صحبت کند، اگر نتواند حرف های آنان را گوش کند و اگر نتواند با استدلال و منطق، دیگران را به نفع منافع مردمش، قانع کند، دیگر دیپلمات نیست.کاش مسئولان هم دیپلمات بودند و می آموختند که باید بازبان مردم با آنان سخن بگویند، می آموختند که گاهی به جای ابلاغ، باید با آنان صحبت کرد؛ گاهی به حرفشان گوش کرد و.... کاش مسئولان همه دیپلمات بودند! 

به یک دیپلمات می آموزند به دو کلمه حساس باشد و همیشه آماده برای کنش و یا واکنش. یک دیپلمات به دو کلمه ایران و ایرانیان تعهد تام دارد. هر کجا نامی از ایران و ایرانی باشد، یک دیپلمات باید حاضر باشد، رصد کند، مشاهده کند، مشارکت کند و هیچگاه غائب نباشد وقتی از ایران و ایرانی سخن در میان است. کاش همه مسئولان دیپلمات بودند و همیشه حساس به کلمه ایران و ایرانیان بودند، به جای جناح و فرقه و باند.  

یک دیپلمات یاد می گیرد که در کمین فرصت ها باشد تا از آنان نعمت بسازد برای مردمش. یک دیپلمات باید تهدید را بشناسد، پیش از آنکه تهدید به خطر منجر شود، آن را ببیند و حس کند و بشناسد و رفع تهدید کند! به دیپلمات می اموزند که کنش و واکنش او در بند لحظه ها است. او باید ابن الوقت باشد تا فرصتی از بین نرود و تهدیدی مردمش را تهدید کند. کاش همه مسئولان ما دیپلمات بودند،قدر فرصت ها را می دانستند و تهدیدها را از چهره این کشور می زدودند.

یک دیپلمات می آموزد بر خود مسلط باشد و کنترل عواطف و احساساتش را در اختیار داشته باشد و در آوردگاه های حساس بین المللی، خشم و غرور و تعصبش را کنترل کند. هنگامی که از عصبانیت دندان هایش را بر هم فشار می دهد، خشم خود را فرونشاند تا لطمه ای به آنچه که بناست برای مردم، منفعت نام گیرد،دست یابد. او می آموزد که خشم و نفرین و عشق و عاطفه را به گونه ای مصرف کند؛ که بهره ای از آن عواطف دردی از مردمانش را در کارازهای مهم دوا کند. کاش همه مسئولان ما دیپلمات بودند تا هنر تسلط بر خود را می آموختند! تا مهارت خندیدن و گریستن به خاطر منفعت مردم را یاد می گرفتند و برای تخلیه هیجان های نهفته خود، کشور و مردمش را دچار  تشویش و تنش نمی کردند. 

یک دیپلمات باید جغرافیای سرزمینش را بشناسد، بداند که مرزهای کشورش به کجا ختم می شود، برای یک دیپلمات یک رودخانه کم اهمیت مرزی، به اندازه کل کشورش اهمیت دارد.یک دیپلمات وقتی در یک سازمان بین المللی از مردم سرزمینش سخن می گوید باید درک و احساسی اصیل از مردم دورترین مناطق کشورش داشته باشد تا بتواند در مورد آن با دیگران حرف بزند و حق آنان بستاند. ای کاش همه مسئولان ایران جغرافیای کشور را می شناختند و وقتی در هیات دولت و یا در مجلس و یا در شورای معاونان وزارتخانه و یا سازمانشان، تصمیم می گیرند، متوجه باشند که برای که و برای چه تصمیم می گیرند! 
 
به یک دیپلمات های می آموزند که روحیه کار جمعی را در خود تقویت کنند، بتواند با دیگران کار کند، بتواند در یک گروه با رقیب منطقه ای و بین المللی اش با هدف واحد در مورد موضوعی خاص کار کند، در قالب یک تیم بین المللی مسئولیت بپذیرد، در قالب تیم تقش به خود بگیرد. کاش همه مسئولان ایرانی می آموختند که با کار گروهی و مسئولیت پذیری در قالب تیم، می توانند خدمت بیشتری به این مردم و سرزمین کنند.  
 
یک دیپمات می آموزد که ساحت تحلیل و اجرا را از هم جدا کند؛ او می آموزد در حوزه تحلیل و کار کارشناسی باید تحلیل دقیق و شخصی خود را حتی اگر صد درجه با تحلیل مقام مافوقش تفاوت داشت، ارائه دهد و تحلیلش را باب میل مافوق تنظیم نکند؛ اما در ساحت اجرا یک دیپلمات مقید و محدود به دستور و مقام مافوق است. او می آموزد که حتی اگر یک تصمیم غلط، خوب اجرا شود، بهتر از این است که یک تصمیم غلط، غلط هم اجرا شود.کاش همه مسئولان و سیاستمداران ما، مانند دیپلمات ها تفاوت این دو حوزه را می دانستند. چه اینکه اکنون خیلی از مسئولان ما تحلیل هایشان را بر اساس میل مافوق خود تنظیم می کنند و اتفاقا در مقام اجرا هم بر خلاف میل مافوق عمل می کنند!  
 
 پی نوشت: این یادداشت به نتیجه کار دیپلمات ها در دوران مختلف یا میزان دوری یا نزدیکی آنان به ایدئولوژی انقلاب و... نپرداخته است. فقط توانایی های یک دیپلمات خوب را برای سایر مسئولان هم تمنا کرده است.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: